- ارسالیها
- 360
- پسندها
- 1,472
- امتیازها
- 10,583
- مدالها
- 4
قطاری به مقصد خدا ميرفت.در ايستگاه دنيا متوقف شد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت :مقصد ما خداست. کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟
کيست که باور کند دنيا ايستگاهيست تنها برای گذشتن ؟
از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود. در هر ايستگاه که قطار می ايستاد کسی کم ميشد.قطار ميگذشت و سبکتر ميشد. زيرا سبکی قانون راه خداست.
قطار به ايستگاه بهشت رسيد . پيامبر گفت : اينجا بهشت است . مسافران بهشتی پياده شوند. اما اينجا ايشتگاه اخر نيست.مسافرانی که پياده شدند بهشتی شدند.اما اندکی ماندند
و قطار دوباره راه افتاد و بهشت را جا گذاشت .
انگاه خدا رو به مسافرانش کرد وگفت :
**درود بر شما راز من همين است ان که مرا می خواهد در ايستگاه بهشت پياده نميشود**
و ان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.