تو داروخونه بودم حیف نون اومد درجه تب میخواست
فروشنده گفت دیجیتالیشو دارم که در صورت تب بالا زنگ میزنه
حیف نون برگشت گفت به گوشیم زنگ میزنه یا به تلفن خونمون دکتر با نفس مصنوعی هم برنگشت.
یادمه همکلاسیهام بخاطر اینکه دماغم گنده هست مسخرم میکردن منم رفتم پیش مدیر مدرسه شکایت کنم ازشون، مدیر اومد دفتر منو دید یه نگاهی به دماغم انداخت گفت کار این دانشآموز رو زودتر راه بندازید فضای دفتر کوچیکه.
رفتیم رستوران ناهار بخوریم رفتم از یخچال نوشیدنی بردارم، دیدم ردیف پایین شله زرد چیدن دو سه تا برداشتم خوردیم موقع حساب کردن گفتم سه تام شله زرد! گفت شله زردا رو خوردید؟ اونا فروشی نبود، نذری همسایه برای بچه های رستوران بود.