هدفم ایجاد چیزهای جدید و به شکل متن در آوردن افکارهام بود
من اولا از یک رمان رمان دانلود میکردم میخوندم تا اینکه با انجمن آشنا شدم و شروع کردم ب نوشتن(=
اینکه هم بقیه رو مشغول کنه هم خب نویسندگی و قوه تخیل یک هنریه که خیلیا ندارن و نمیتونن راجب اتفاقات دقیق توضیح بدن و تصورشون کنند و من وقتی اولین رمانمو نوشتم دیدم خیلی طرفدار پیدا کرده و خب خیلی ازش استقبال شده پس ادامه دادم
علاقه دارم و نوشتن خیلی راحت تر از حرف زدنه برام... و معتقدم وقتی خدا تو رو به چیزی علاقه مند کرده، یعنی یه رسالتی در اون زمینه داری...
و فکر میکنم رسالت منم روایت حقایقه...هرچند ناچیز...ولی دوست دارم مثل یه شمع، حداقل اطرافم رو روشن کنم...