- ارسالیها
- 830
- پسندها
- 3,827
- امتیازها
- 17,773
- مدالها
- 13
- سن
- 21
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #1
ای همدم مهرپرور من/ ای یار من، ای سماور من
از زمزمه تو شد می آلود/ اجزاء لطیف ساغر من
سوزی عجبت گرفته، گویی/ در سینه توست آذر من
در دیده سرشگ و در دل آتش/ مانا تو منی برابر من
آموخته رسم اشکباری/ چشم تو ز دیده تر من…
بس روز و شبان که در کنارت/ بودم من و بود مادر من
قرآن خواندی، دعا نمودی/ بابای خجسته اختر من
از بعد نماز صبح می کرد/ سیری به کتاب و دفتر من
آن هر دو فرشته پرکشیدند/ بر چرخ و شکسته شد پر من
زان پس ره رفتگان گرفتند/ هم خواهر و هم برادر من
در این کهن آشیانه اکنون/ من ماندم و تو در بر من
دستی نه که برفشاند از مهر/ خاکی که نشسته بر سر من
پایی نه که بر فلک گراید/ زین غمکده جسم لاغر من
آن جاه و مقام و عشق و الفت / شد شسته ز چشم و منظر من
چون نقش قدم سترده شد (=پاک شد)،...
از زمزمه تو شد می آلود/ اجزاء لطیف ساغر من
سوزی عجبت گرفته، گویی/ در سینه توست آذر من
در دیده سرشگ و در دل آتش/ مانا تو منی برابر من
آموخته رسم اشکباری/ چشم تو ز دیده تر من…
بس روز و شبان که در کنارت/ بودم من و بود مادر من
قرآن خواندی، دعا نمودی/ بابای خجسته اختر من
از بعد نماز صبح می کرد/ سیری به کتاب و دفتر من
آن هر دو فرشته پرکشیدند/ بر چرخ و شکسته شد پر من
زان پس ره رفتگان گرفتند/ هم خواهر و هم برادر من
در این کهن آشیانه اکنون/ من ماندم و تو در بر من
دستی نه که برفشاند از مهر/ خاکی که نشسته بر سر من
پایی نه که بر فلک گراید/ زین غمکده جسم لاغر من
آن جاه و مقام و عشق و الفت / شد شسته ز چشم و منظر من
چون نقش قدم سترده شد (=پاک شد)،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.