شعرکده کافه شب تاب (شعرهایی از شاعران پارسی )

  • نویسنده موضوع crazy.angel
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 37
  • بازدیدها 744
  • کاربران تگ شده هیچ

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1

روی دنیا ببند پنجره را

روی دنیا ببند پنجره را، تا کمی در هوای من باشی
چون قرار است بعد از این تنها، بانوی شعر های من باشی
چند بیتی به یاد تو غمگسن… چند بیتی کنار تو لبخند
عصر ها عشق می زند به سرم، تلخ و شیرین چای من باشی
من بخوانم تو سر تکان بدهی، تو بخوانی دلم تکان بخورد
آخر شعر از خودم بروم، تو بمانی صدای من باشی

من پرم از گناه و آدم و سیب، از تو و عاشقانه های نجیب
نیتت را درست کن این بار، جای شیطان خدای من باشی

با چه نامی تو را صدا بزنم؟آی خاتون با شکوه غزل!
عشق هر چند اسم کوچک توست، دوست دارم شمای من باشی
کاش یک شب به جای زانوی غم، شانه های تو بود در بغلم
در تب خواب ها و حسرت ها، کاش یک لحظه جای من باشی...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : crazy.angel

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
سوزِ دلی دارم
سوزِ دلی دارم که می گیرد قرارت را
شاید به این پاییز بسپاری بهارت را

بوی تو در پیراهنم جا مانده می ترسم
یک ه*رز باد از من بگیرد یادگارت را

آیینه، شد صد تکه اما باز هر تکه
از یک دریچه رنگ زد نقش و نگارت را

مجنون تر از بیدند و می لرزند بی لیلا
بر شانه ها بگذار چشمِ اشکبارت را

این افتخار است ای پلنگ ماده! بی خود نیست
روی بلندی می بری نعش شکارت را

هرجا که بنشینی نسیمی نامه بر دارم
اندازه ى یک غصه خالی کن کنارت را

جا می گذاری مادیان ها را و می تازی
گاهی فقط از دورها خط غبارت را ….

تو تشنه ی خونی، گلویم تشنه ی زخم است
پایان دهیم این بار؛ من حرفم، تو کارت را

مهدى فرجى
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : crazy.angel

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #3

دنیا غم هجران تو را

دنیا غم هجران تو را نیز سر آورد
پیراهن خونین تو را از سفر آورد
.
آه این چه حریفی ست که در دور غم از او
چون باده طلب کردم خون جگر آورد
.
موج غم عشق تو به هر سو که دلش خواست
آزرده دلم برد و دل آزرده تر آورد
.
گفتی که به جز من به کسی دل نسپردی
نفرین به سخن چین که برایم خبر آورد
.
گفتم که حریف غم عشق تو ام اما
دردا که مرا نیز غم از پای در آورد
.
تو نم نم بارانی و من قطره ی اشکم
هرکس که تو را دید مرا در نظر آورد
.
در خاطر ما خاطره ی تلخ خزان بود
این باغ چرا بار دگر برگ و بر آورد​

علی مقیمی

 
امضا : crazy.angel

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #4

زنی

زنی به هیأت دوشیزه های دربار است

که چشم روشنِ او قهوه های قاجار است

مرا کشیده به صدسال پیش و می‌گوید:

برای شاعرِ مشروطه، عاشقی عار است

مرا کشانده به شیراز دوره‌ی سعدی

خجالتم بدهد؛ بهتر از تو بسیار است

دو چشم عطری او آهوان تاتار است

زنی که هفت قدم طی نکرده عطار است

شبی گره شد و روزی به کار من افتاد

زنی که حلقه‌ی موی طلایی اش دار است

به گریه گفتمش از اشتباه من بگذر!

به خنده گفت که در انتقام، مختار است

زنی که در شبِ مسعودیِ نشابورش

هزارها حسنک مثل من سرِ دار است

زنی که چارستونِ دل مرا لرزاند

چهلستون دلش، بی‌ستونِ انکار است

زنی که بوی ش*ر..اب از نفس زدن‌هایش

اگر به «قم» برسد کار ملک «ری» زار است

اگر به «ری» برسد، ری اگر به...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : crazy.angel

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #5

چمدان معطل

چه احمقانه سزاوار بودنی با من

اگر هنوز هست دلت ارزنی با من

تو با خود تو تویی تو نه یک منی بی من

تو با من آن چه تویی نیست زنی با من

مگر به خواب ببینی دوباره پاک شود

اگر که می کنی آلوده دامنی با من

درون بطن تو از شعر نطفه می بندد

اگر به آب زدی یک زمان تنی با من

نگفته ام به تو الماس چشم هات چه کرد

شبی عمیق پی حفر معدنی با من

نپرس که عاشق پیر است و رازهای بزرگ

نگفتنی است ته قصه ی زنی با من

تلاطم چمدان معطلی با توست

سکوت غم زده ی راه آهنی با من

دل عزیز که سرگرم کشتنم هستی

چه کرده ام که تو انقدر دشمنی با من


مهدی فرجی
 
امضا : crazy.angel
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mahdi-p

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
فاش
بشود فاش ، اگر عشق میان ، من و تو .
رنگ خون است یقین ، هر دوجهان من و تو .

گویی از ترس ، حسودان و نظر تنگیشان .
زهر باید بنشیند ، به دهان من و تو .

چون کسی صحبتی ، از عشق تو با من بکند .
عاقبت فاصله افتد ، به لبان من و تو .

ترسم آنست ، که با اینهمه یعقوب شدن .
یوسفم ، درد شود ، قسمت جان من و تو .

” گوش کن ، با لب خاموش سخن میگویم” .
تا خ**یا*نت نکند ، نامه رسان من و تو .

حسن درویشی
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : crazy.angel
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mahdi-p

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
چهار پاره
وقتی به چشم قهوه ای ات فكر ميكنم

از لابلای هر نفسم؛دردسر بكش

چشمان تو مزارع كوباست،…

بعد از اين،

فنجان فال قهوه ی من را تو سر بكش

كوبا،

هميشه سرخوش سيگار يا شكر

با مردمان قهوه ای اش مثل شعر نو

چشمان تلخ قهوه ای ات را به من بده

اين شعر های دم نكشيده برای تو!

سرسبزی شمال اروپا مزخرف است

يا سردی هميشه ی زنهای استونی

اصلن به من چه آبی دريای بالتيک

با چشمهای قهوه ای خود ،

چه می كنی؟!

من خاوری/ميانه ای/ ام،منفجر شده

دستی اگر به لمس سقوطم رسيده است

يک شب دفاع نحس مقدس شروع شد

جنگی كه خون شهر مرا سركشيده است

اصلن به من چه قهوه ای چشمهای تو

وقتی به جنگ،شهر مرا سر بريده اند

آنقدر زخمی ام كه فقط فكر می كنم

پای مرا به جنگ...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : crazy.angel
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mahdi-p

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
(زیرگریه می زنم)

حرف رفتن زدن آسونه برات
من بافکرشم عذاب می کشم
تنها دلخوشیه زندگیم تویی
من بدون تو نفس نمی کشم

مگه می شه بری تنها بمونم
مگه می شه بری تنها بمونم
هرشب از دیدن قاب عکس تو
بی تحمل زیر گریه می زنم

توکه نیستی دارم از دس می رم
این چه حالیه که پیدا کردم
آخه از وقتی که رفتی دارم
دنبال خاطره هات می گردم

توکه نیستی دارم از دس می رم
این چه حالیه که پیدا کردم
آخه از وقتی که رفتی دارم
دنبال خاطره هات می گردم

توداری می ری مهم نیس اصلا
قول می دم که بهت برگردم
باتوهرچی که برام پیش اومد
یه روزی شاید تلافی کردم

راه برگشتی نمونده دیگه
من جداشدم ازت باسختی
من‌تظاهر می کنم آرومم
توتظاهر می کنی خوشبختی

توکه نیستی دارم از دس می رم
این چه حالیه که...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : crazy.angel
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mahdi-p

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
ماه و ماهی

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی..

اندوه بزرگی ست زمانــی که نباشی!

آه از نفس پاک تو و صبـــح نشابور

از چشم تو و حجره ی فیروزه تراشی..

پلکی بزن ای مخزن اسرار که هر بار

فیروزه و یاقـوت به آفاق بپاشی!

ای باد سبک سار! مرا بگذر و بگذار!

هشدار! که آرامش ما را نخراشی..

هرگــز بـه تـــو دستم نرسد ماه بلندم!

اندوه بزرگی ست چه باشی.. چه نباشی..

علیرضا بدیع

 
امضا : crazy.angel
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mahdi-p

crazy.angel

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
5/11/20
ارسالی‌ها
645
پسندها
7,427
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #10

می توانی بروی قصه و رویا بشوی

می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین نقطه ی دنیا بشوی

ساده نگذشتم از این عشق ، خودت می دانی
من زمینگیر شدم تا تو ، مبادا بشوی

آی ! مثل خوره این فکر عذابم می داد ؛
چوب ما را بخوری ، ورد زبان ها بشوی

من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم
من که مرداب شدم ، کاش تو دریا بشوی

دانه ی برفی و آنقدر ظریفی که فقط
باید از این طرف شیشه تماشا بشوی

گره ی عشق تو را هیچ کسی باز نکرد
تو خودت خواسته بودی که معما بشوی

در جهانی که پر از وامق و مجنون شده است
می توانی عذرا باشی، لیلا بشوی

می توانی فقط از زاویه ی یک لبخند
در دل سنگ ترین آدم ها جا بشوی

بعد از این، مرگ نفس های...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : crazy.angel
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] mahdi-p

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
12
بازدیدها
865
عقب
بالا