متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان خیزش دادگر | matina Ackerman / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 445
  • کاربران تگ شده هیچ

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «خیزش دادگر» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #2
نقد همراه رمان خیزش دادگر
منتقد: Maryam.Shakibaei Maryam.Shakibaei
نویسنده: matina Ackerman matina Ackerman

#prt3
فصل اول
"زخمی که پدر زد!"
سال 5221 [ایرادی وارد نیست اما می‌توانستید برای درک بهتر مدرن یا قدیمی بودن فضا به این اشاره کنید که این سال با چه سالی از زندگی حال ما تطابق دارد.]
سرزمین پرسیس
ساتراپی دیلمستان
سراسیمه به سمت خانه دوید. نفس‌نفس می‌زد. صدای ضربان قلبش در گوشش می‌پیچید و با هر قدمی که برمی‌داشت، به خدا التماس می‌کرد که اتفاقی نیفتاده باشد! صدای فریاد «کمک» از سمت خانه به گوشش می‌رسید. [بهتر است برای ملموس‌تر شدن، نوع فریاد را برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #3
#prt4
پنج سال بعد
(سال5226)
مجری [مجریِ اتو کشیده‌ی برنامه] برنامه به سمتش رفت و گفت:
- خیلی ممنونم که دعوت ما رو قبول کردید خانم دهشی.
آتور سری از سر تواضع تکان داد و لبخندی زد. به مناظره تلوزیونی در پربیننده‌ترین برنامه اجتماعی پرسیس دعوت شده بود. پرسیس سرزمینی پهناور و یکی از هفت سرزمین اصلی دنیا بود. سرزمینی با پادشاهی جوان که به همراه دو مجلس عوام و اعیان کشور را اداره می‌کردند. در میان هفت سرزمین دنیا پرسیس پهناورترینشان بود. این وسعت سرزمین باعث می‌شد که پرسیس دارای زمین‌های زراعی و منابع معدنی بسیاری باشد. پرسیس دارای فرهنگ غنی پنج هزار ساله بود و مردمانش از اقشار و قومیت‌های متفاوتی بودند. دیلمستان پایتخت فرهنگی و آموزشی پرسیس بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #4
#prt5
مجری پرسید: [بهتر است که از لحن و صدای کاراکترها نیز بگویید. مثال: مجری با صدای موزون و آهنگینش پرسید:]
- فواید جدا شدن حقوق زن از حقوق خانواده چیه؟
آتور نفسی تازه کرد. [حالات را تکمیل‌تر کنید. مثلا این نفس تازه کردن را قدری بسط دهید. مثال: آتور نفسی تازه کرد و سرش را کوتاه به نشانه‌ی تفهیم تکان داد. انگشتانش را در هم قفل کرده و روی زانویش نهاد. با اعتماد به نفسی که در نگاهش ریخته بود گفت:]
- وقتی حقوق زن از حقوق خانواده جدا بشه و دو تا بحث متفاوت بشن، هر دو بحث استقلال پیدا می‌کنن و زن در خانواده و خانواده در زن خلاصه نمی‌شه. سال‌هاست که به اسم صیانت از خانواده حقوق زن رو نادیده می‌گیرن و زیر پا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #5
#prt6
آتور با تعجب به نماینده مجلس نگاه کرد و گفت: [این تعجب را با میمک صورت و کمی هم احساسات، به خواننده نشان دهید. بیان تعجب به تنهایی کافی نیست. مثلا: ابروهای آتور ناگهان بالا پریدند. چشمان بادومی‌اش گشاد شده و نگاهش میخِ نماینده‌ی مجلس شد. درحالی که کلامش از تعجب به سوی عصبانیت سوق می‌یافت گفت:]
- ازدواج کنن؟ آمار نشون می‌ده که قربانی‌های این قتل‌ها اکثراً دختران زیر هجده سالن! ما شرایط رو فراهم کنیم که این‌ها ازدواج کنن؟ می‌خوایم ابرو رو درست کنیم؛ بزنیم چشم رو کور کنیم؟ برای درست کردن قتل‌های ناموسی بریم دست به دامن کودک همسری بشیم؟
نفس عمیقی کشید تا آرامشش را حفظ کند:
- خیلی از این روابط هوس‌های زودگذر نوجوانی هستن. این چه فکریه؛ که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei

matina Ackerman

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
331
پسندها
3,222
امتیازها
16,633
مدال‌ها
11
سن
23
  • #6
#prt6
آتور با تعجب به نماینده مجلس نگاه کرد و گفت: [این تعجب را با میمک صورت و کمی هم احساسات، به خواننده نشان دهید. بیان تعجب به تنهایی کافی نیست. مثلا: ابروهای آتور ناگهان بالا پریدند. چشمان بادومی‌اش گشاد شده و نگاهش میخِ نماینده‌ی مجلس شد. درحالی که کلامش از تعجب به سوی عصبانیت سوق می‌یافت گفت:]
- ازدواج کنن؟ آمار نشون می‌ده که قربانی‌های این قتل‌ها اکثراً دختران زیر هجده سالن! ما شرایط رو فراهم کنیم که این‌ها ازدواج کنن؟ می‌خوایم ابرو رو درست کنیم؛ بزنیم چشم رو کور کنیم؟ برای درست کردن قتل‌های ناموسی بریم دست به دامن کودک همسری بشیم؟
نفس عمیقی کشید تا آرامشش را حفظ کند:
- خیلی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,332
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #7
رمان خیزش دادگر
پست: #12
منتقد: Łacrîmosã FAEZEH.MIRI

زن از مرکز بلند شد و به صندلی خودش رفت.
(نویسنده عزیز، ببینید در طول رمان یک جاهایی می‌تونستید جمله رو شکیل‌تر بنویسید.

مثلاً اینجا:
آن زن بلندبالا از(جایی که ایستاده. اگه سرسراست...اگه میدان سخنرانی هست اگه هر جا ایستاده‌. این میشه توصیف مکان) تخت زرین که در مرکز سرسرا قرار داشت برخاست و خرامان‌خرامان به سمت صندلی خود در نقطه‌ای کور از سرسرا رفت‌.

پ.ن: این تنها مثالی بود که براتون زدم می‌تونید با خلاقیت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,332
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #8
نقد همراه رمان خیزش دادگر
پست: #13
منتقد: Łacrîmosã FAEZEH.MIRI

فصل چهارم
"بازگشت پدر"
در حالی که سیب قرمز باغ مادربزرگ را می‌خورد، به سمت ماشینش(تاکید رنگ ماشین)
از گفته‌های آتور پیداست که سیب‌ها خاص هستند. پس لازم هست بیشتر توصیف بشن.

می‌رفت. مردم پرسیس معمولا از ماشین‌های تولیدی خود سرزمین استفاده می‌کردند.
ماشین‌های پرسیسی از کیفیت به نسبت یکسانی با تولیدات سرزمین‌های دیگر برخوردار بودند. علاوه بر این حتی پایان جنگ هم نمی‌توانست نفرت مردم را نسبت به رقیب دیرینه"یاونا" تغییر دهد. این موضوع سبب می‌شد که تا حد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,332
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #9
نقد همراه رمان خیزش دادگر
پست: #14
منتقد: Łacrîmosã FAEZEH.MIRI

با سرعت از پله های بیمارستان بالا رفت.
(در راه بالا رفتن چند باری می‌خواست زمین بخورد)
بیمارستانی دو طبقه، که معمولاً بیماران تصادفی را به آن‌جا می‌بردند. کاوه نیز با شنیدن خبر تصادف آتور سریع خودش را به بیمارستان رسانده بود. هنوز لباس‌های فرم پلیس بر تنش بود و فرصت نکرده بود تا آن‌ها را تعویض کند. از پله‌های اورانس بالا رفت و در طبقه دوم بخش اطلاعات را دید. پرستاری با لباس پرستاری آبی و کلاه مخصوص پشت میز ‌نشسته بود. به سمت اطلاعات رفت و با ذهنی مغشوش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,762
پسندها
34,332
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #10
نقد همراه خیزش دادگر
پست: #15
منتقد: Łacrîmosã FAEZEH.MIRI

آتور آهی کشید:
- بعد از پنج سال... .
نفس عمیقی کشید و با عصبانیتی که وجودش را به رعشه انداخته و صورتش را سرخ کرده بود گفت:
- بعد از پنج سال اون عوضی برگشته!
به کاوه نگاه کرد:
- برگشته و می‌خواد پیش مامان زندگی کنه!
با لحن ملتمسانه گفت:
- باید جلوش رو بگیری! باید یه کاری کنیم!
کاوه از جایش برخاست. چند قدمی در اتاق روی کاشی‌های بدونِ لک راه رفت تا آرام شود. بعد از چند نفس عمیق گفت:
- مامان وقتی که مدعی قصاص نشد و حسام رو بخشید؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا