متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان خیزش دادگر | matina Ackerman / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 446
  • کاربران تگ شده هیچ

matina Ackerman

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
331
پسندها
3,222
امتیازها
16,633
مدال‌ها
11
سن
23
  • #11
نقد همراه خیزش دادگر
پست: #15
منتقد: Łacrîmosã FAEZEH.MIRI

آتور آهی کشید:
- بعد از پنج سال... .
نفس عمیقی کشید و با عصبانیتی که وجودش را به رعشه انداخته و صورتش را سرخ کرده بود گفت:
- بعد از پنج سال اون عوضی برگشته!
به کاوه نگاه کرد:
- برگشته و می‌خواد پیش مامان زندگی کنه!
با لحن ملتمسانه گفت:
- باید جلوش رو بگیری! باید یه کاری کنیم!
کاوه از جایش برخاست. چند قدمی در اتاق روی کاشی‌های بدونِ لک راه رفت تا آرام شود. بعد از چند نفس عمیق گفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #12
#19
لیزا دستش را به سرعت بالا برد. دبیر سری تکان داد. لیزا با حرارت گفت:
- آزادی که در چارچوب باشه که دیگه اسمش آزادی نیست! آزادی، آزادیه! بدون هیچ قید و شرطی!
دبیر با دقت به صحبت‌های آن‌ها گوش می‌کرد. (اینجا یه توصیف از دبیره نیازه, بهتره که در قالب جمله این توصیف رو اضافه کنی مثل اینکه بگی, دستی به ته ریشش کشید و با گام‌هایی بلند نزدیک لیزا شد) عینکش را بر چشمش زد. (قبل یا بعد دیالوگ‌ها اشاره بکن که چه شخصی همچین حرفی زده: دبیر با لحنی مرموز و کنجکاو گفت)
- می‌تونم بپرسم از چه بحثی به اینجا رسیدید؟
لیزا سری تکان داد. (توصیف ظواهر رو زیاد کن, لیزا چه شکلیه؟ چه رنگ مویی داره؟ رنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : M.Fakher

matina Ackerman

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
331
پسندها
3,222
امتیازها
16,633
مدال‌ها
11
سن
23
  • #13
#19
لیزا دستش را به سرعت بالا برد. دبیر سری تکان داد. لیزا با حرارت گفت:
- آزادی که در چارچوب باشه که دیگه اسمش آزادی نیست! آزادی، آزادیه! بدون هیچ قید و شرطی!
دبیر با دقت به صحبت‌های آن‌ها گوش می‌کرد. (اینجا یه توصیف از دبیره نیازه, بهتره که در قالب جمله این توصیف رو اضافه کنی مثل اینکه بگی, دستی به ته ریشش کشید و با گام‌هایی بلند نزدیک لیزا شد) عینکش را بر چشمش زد. (قبل یا بعد دیالوگ‌ها اشاره بکن که چه شخصی همچین حرفی زده: دبیر با لحنی مرموز و کنجکاو گفت)
- می‌تونم بپرسم از چه بحثی به اینجا رسیدید؟
لیزا سری تکان داد. (توصیف ظواهر رو زیاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] M.Fakher
عقب
بالا