متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان نسخ | Hadis_moshtaghi / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 344
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «نسخ» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,584
پسندها
38,821
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
سن
21
  • #2
#6
کمی عقب‌تر رفتم و به آرامی روی کاناپه جای گرفتم. نیم‌نگاهی کوتاه حوالهٔ فرمی که تا حدِ امکان با دست خطی خوش پرش کرده بودم، انداخت. فرم را کمی کنار زد و ردِ نگاهش از ورقه‌ها تا چشم‌هایم امتداد یافت؛ نگاهی سرد و بی‌فروغ که هرآن به آشوبِ درونی‌ام جان می‌بخشید.(حالاتش رو خیلی خوب توصیف کردی اما نیازه که یه مقداری از چهره‌ش هم بگی تا خواننده بتونه تصورش بکنه: با نگاهی سرد و بی‌فروغ, درست برخلاف چشمان عسلی‌اش, به من نگریست که تنها همان نگاه, هر آن به آشوب درونی‌ام جان می‌بخشید) لحنش نیز همچنان آرام اما بی‌انعطاف بود:
- بندهای قرارداد رو که مطالعه فرمودید خانم؛ درسته؟
به نشانهٔ تأیید سرم را آهسته تکان دادم و آوایی نامفهوم از گلویم برخاست. دست‌هایم از شنیدنِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : M.Fakher

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #3
به نام خدا
نقد همراه رمان نسخ
نویسنده: Hadis_moshtaghi Hadis_moshtaghi
منتقد: Violinist cat❁ PHOEBE BUFFY


پست پانزدهم
واردِ سراشیبیِ پارکینگِ شرکت که شدم، قامتِ بلندِ مردانه‌ای که میانهٔ راه ایستاده بود، نظرم را جلب کرد. ردِ خشم اندکی در وجودم رنگ باخت و این بار، کنجکاوی رنگ زد بر بومِ ذهنم. لبه‌های پالتوی کوتاهِ لاجوردی‌ام را به هم نزدیک‌تر کردم و گامی به جلو برداشتم.
همچنان همان‌جا در میانِ پارکینگ ایستاده بود و تکانی نمی‌خورد؛ گویی فقط مجسمه‌ای باشد که به ناگهان همان‌جا ظاهر شده باشد!
گامی دیگر رو به جلو برداشتم و با تردید، دستهٔ کیفِ [[COLOR=rgb(84...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #4
پست شانزدهم
دفتر چنان مسکوت و خاموش بود، گویی خاک مرده در فضایش پاشیده باشند؛ برای ملاقات با آرکا، پیش از شروعِ ساعت کاری آمده بودم و هنوز حدود چهل دقیقه‌ای وقت داشتم.
کیفِ دستی‌ام [می‌توانید رنگ و جنس کیف را نیز ذکر کنید.] را روی میزی که تا چند وقتِ دیگر رسماً متعلق به خودم بود، گذاشتم و روانهٔ آبدارخانه شدم. باید کمی قهوه می‌نوشیدم و به اندیشه‌های درهم ریخته‌ام سامانی می‌دادم. در حینی که قهوه‌ساز را آماده می‌کردم، از پنجرهٔ [مربعی/ دایره‌ای] مه گرفته به خیابانِ نسبتاً خلوت نگاهی انداختم؛ ماشینش هنوز هم همان‌جایی که دقایقی پیش قرار داشت، بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #5
پست هفدهم
به شیرینی نارگیلی‌هایی که حریر با سلیقه در ظرف [در این‌جا می‌توانید جنس ظرف و در صورت پلاستیکی بودن، رنگ آن را ذکر کنید.] چیده بود، خیره شدم؛ هیچکس به خوبیِ حریر نمی‌دانست هنگامِ غم و رنجیدگی شیرینی‌ها چه ساده تلخی را از دلم پاک می‌کنند.
دستم [لاغر/فربه‌ام] را به پیش بردم و یکی از شیرینی‌ها را برداشتم؛ در همان حال، با لب‌هایی [در این‌جا برای کامل‌تر شدن توصیف ظواهر می‌توانید فورم لبِ کارکتر را وصف کنید.] آویزان واژه‌های سرشار از رنجشم را ادا کردم:
- خیلی، خیلی تحقیر شدم حریر. یه... یه چیزی انگار اینجا شکست.
دستِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • #6
پست هجدهم
با کسالت دستی میانِ موهایم [می‌توانید جنس و رنگ مو را نیز ذکر کنید.] کشیدم و تنِ خسته‌ام را باری دیگر به روی کاناپهٔ زردفام رها کردم. نگاهم [این جمله پتانسیل توصیف ظواهر دارد. می‌توانید رنگ چشم را ذکر کنید.] خیره به سقفِ نم‌کشیده ماند و روحم در پسِ اندیشه‌هایم غرق شد؛ کاش فردایی که در پسِ رؤیاهایم جا مانده بود، می‌رسید و پایانی میشد برای دغدغه‌هایم.
پلک‌هایم به آرامی سقوط کردند و اندیشه‌ها روبه خاموشی رفتند؛ شاید به امیدِ رؤیاهایی که در تاریکی ظهور می‌کردند، شاید هم به امیدِ رسیدنِ فردایی که اتمام‌بخشِ تاریکی می‌بود.
***
با آوای ملایمِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Violinist cat❁

ChakavaK

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
925
پسندها
12,189
امتیازها
35,373
مدال‌ها
19
  • #7
به توکّل نام تبارکة، بسم‌الله
نقد همراه رمانِ نسخ
منتقد: ChakavaK REIHANEH CHEHREGOSHA

*توجه*
این رمان تا پست 43 مطالعه شده است.
#پست_26

تنِ مرطوب و نم‌دارش زیر سایهٔ چتر فرو رفت و کمی بعد، سرش را بالا آورد. [قلم بسیار ملموس و زیبایی دارید. لذا برای درك بهتر مخاطب از مکان کارکتر بر روی مکان و ویژگی‌هایی نظیر اجسام موجود، رنگ آنها، اندازه، قدمت و... استفاده کنید. برای مثال آسفالت کهنه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
عقب
بالا