متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه رمان شیرین‌ترین تاوان | YAKAMOZ / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع N.Karevan❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 257
  • کاربران تگ شده هیچ

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «شیرین ترین تاوان» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

Z.MOSLEH❁

کاربر قابل احترام
سطح
23
 
ارسالی‌ها
1,570
پسندها
14,924
امتیازها
35,373
مدال‌ها
34
سن
18
  • #2
#5
سلام که می‌کنم تمام نگاه‌ها به سمتم بر می‌گردند. هیچکس هیچ چیزی نمی‌گوید؛ اما پدرم با دیدنم اخم‌هایش بیشتر در هم می‌روند. پاهایم را جفت می‌کنم و سرم را پایین می‌اندازم. از کارم پشیمان نبودم؛ اما می‌توانستم حدس بزنم که پدر بعد از صحبت با آقای رحیمی چقدر خجالت زده شده است و همین موضوع کمی ناراحتم می‌کرد. (این موضوع، چگونه پونه را ناراحت می‌کرد؟ توصیف بیشتری از احساسات پونه داشته باشید.)
- شنیدم خیلی سر کلاس‌ها فعالی!
از داخل لب پایینی‌ام را به دندان می‌گیرم. اکنون چه بگویم که عصبی‌ترش نکنم! (توصیفتان از فضای داستان، کم است. هوا را توصیف کنید. فی‌المثال بگویید از گرمای هوای داخل خانه،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • #3
حسبی الله
منتقد: ماه راد
رمان: شیرین ترین تاوان

۱۳

توان تکان خوردن ندارم؛ فقط شانه‌هایم می‌لرزند و نشان از خنده‌هایم می‌دهند و باعث حرصی‌تر شدن پیمان می‌شوند.

- این چه کاری بود دیوونه؟!
می‌خواهم جوابش را بدهم؛ اما با باز شدن درب (شکل صحیح در می‌باشد) و نمایان شدن چهره‌ی درهم پگاه لب‌هایم باز نشده بسته می‌شوند. می‌خواهد تن صدایش را کنترل کند؛ اما انگار زیاد موفق نمی‌شود.
- شما چه غلطی دارین می‌کنین؟ مگه نمی‌بینین ساعت چنده؟ دوتا خرس گنده خونه رو گذاشتین رو سرتون، هوس داد و بی‌دادهای بابا رو کردین؟!
نمی‌توانم خنده‌ام را کنترل کنم. با دیدن سر و وضع پگاه، با آن چشمان خواب آلود و موهای ژولیده (از رنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mahsa_rad
عقب
بالا