- نویسنده موضوع
- #21
عزیزم پاییز آمده
بارانیات را بپوش،
چترت را بردار و به خیابان برو
زیر باران قدم بزن، نفس بکش
بخند و به عشق فکر کن...
و مطمئن باش قلب من با ضربانهای تو میتپد!
عزیزم... نه فاصلهها، نه دشواریها
نه تلخیها و نه حتی شادیها
هیچکدام نمیتوانند
کاری کنند که از یادم بروی
و شاید عشق همین باشد،
حسی که نمیگذارد آدم فراموشی بگیرد...
عزیزم... دوستت دارم
و میخواهم رازی به تو بگویم...
من اولین درختِ پاییزم
که در هوای تو
در هوای تو
فقط در هوای تو
شکوفه باران است!
((فرشته رضایی))
بارانیات را بپوش،
چترت را بردار و به خیابان برو
زیر باران قدم بزن، نفس بکش
بخند و به عشق فکر کن...
و مطمئن باش قلب من با ضربانهای تو میتپد!
عزیزم... نه فاصلهها، نه دشواریها
نه تلخیها و نه حتی شادیها
هیچکدام نمیتوانند
کاری کنند که از یادم بروی
و شاید عشق همین باشد،
حسی که نمیگذارد آدم فراموشی بگیرد...
عزیزم... دوستت دارم
و میخواهم رازی به تو بگویم...
من اولین درختِ پاییزم
که در هوای تو
در هوای تو
فقط در هوای تو
شکوفه باران است!
((فرشته رضایی))