متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار فرشته رضایی

  • نویسنده موضوع AINAZ.R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 595
  • کاربران تگ شده هیچ

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #21
عزیزم پاییز آمده

بارانی‌ات را بپوش،

چترت را بردار و به خیابان برو

زیر باران قدم بزن، نفس بکش

بخند و به عشق فکر کن...

و مطمئن باش قلب من با ضربان‌های تو می‌تپد!

عزیزم... نه فاصله‌ها، نه دشواری‌ها

نه تلخی‌ها و نه حتی شادی‌ها

هیچکدام نمی‌توانند

کاری کنند که از یادم بروی

و شاید عشق همین باشد،

حسی که نمی‌گذارد آدم فراموشی بگیرد...

عزیزم... دوستت دارم

و می‌خواهم رازی به تو بگویم...

من اولین درختِ پاییزم

که در هوای تو

در هوای تو

فقط در هوای تو

شکوفه باران است!

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #22
کلمه ها آدم های بیشتری

از گلوله ها می کُشند…

و دهان ها

به بهانه ی عشق یا نفرت

بی رحم تر از تفنگ ها به هم شلیک می کنند!

اینطور که این روزها

هر کسی میخواهد برنده ی جنگ ها باشد،

بعید است دیگر تا ابد

دهانی بوی دوست داشتن بدهد.

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #23
باید مغزم را جایی، جا بگذارم!

در فروشگاهی

درخیابانی

روی نیمکتی، پای درختی..‌.

یا بسپارمش به دست

سر به هواترین کودکی که میبینم

تا با خودش ببرد بیندازد جایی دور

و بدون مغز به خانه برگردم...

آنوقت شاید

در جواب آنهایی که میگویند فراموشش کن

بگویم:

در مورد چه کسی حرف میزنید؟

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #24
اگر همه آدمها

یک نفر را داشتند

که شب ها در آغوشش

به خواب می رفتند ...

بدون شک

صبح که می شد

تمام جهان خواب می ماند ...

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #25
هر قاصدکی روزی

با نسیمی همراه می شود

و در گوشه ای آرام می گیرد...

اما خدایا

چرا هر وقت حرف عشق به میان می آید

راه ها اینهمه دور می شوند ؟

برای این قاصدک عاشق

که میخواهد

در دست های محبوبش آرام گیرد

طوفان بفرست ...⁦

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #26
سقا بودن

کار هر کسی نیست ...

سیراب کردن

یک دل دریایی می خواهد

و مردی شبیه تو ...

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #27
آدم وقتی لبریز است از یاد کسی …

که هر روز هر جا میرود یادش را با خودش میبرد

که در عصرهای بارانی

یا غروب های پاییزی

یا شب های دلتنگ با یادش قدم میزند

که در کافه ها،

در عطر قهوه ها، در شعرها و آوازها دست یادش را میگیرد

که با یادش غمگین یا خوشحال میشود

میخندد یا گریه می کند …

آدم، وقتی …

با یاد یک نفر در مغزش یا در

کنج سینه اش زندگی میکند، تنهاست ؟

نمیدانم، اتفاق خوبی ست

یا اتفاق بدی

اما این روزها هیچکس تنها نیست …

هر کسی یاد خودش را دارد!

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #28
رنج را نمی شود کشید

اگر میشد

تصویر خودم را می‌کشیدم

با خنده ی پررنگی بر لب،

و چشم هایی که اندازه ی همه ی ابرها گریسته...

و بعد پاکش میکردم، مچاله اش میکردم

دور می انداختم و تمام میشد‌.

اما

رنج کشیدنی نیست!

رنج تا مغز استخوان

حس کردنی ست ...

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #29
دستم را که میگیری …

نبض دلتنگی

به شماره می افتد!

نگاهم که می کنی …

غصه ها فراموشم می کنند!

و با هر بوسه ات

مرگ…

یک قدم دورتر، از من می ایستد!

((فرشته رضایی))

 
امضا : AINAZ.R

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #30
در من دخترکی زندگی می کند

که بهانه گیری هایش تمامی ندارد ...

هر روز گریه میکند،

قهر می کند، فریاد میکشد و پا بر زمین میکوبد ...

نه با وعده ی عروسک آرام میگیرد

و نه با لالایی خوابش میبرد .

می گوید سخت دلتنگ کسی ست؛

نه از خواستنش خسته میشود،

نه فراموش می کند و دست

می کشد.

دخترکم خیلی عاشق است ...

اما من

زنی هستم

که هر صبح روبروی آینه می ایستد

موهایش را می بافد، آرایش میکند،

به لب هایش لبخند می آویزد،

سرش را بالا می‌گیرد و قدم های محکم برمیدارد

که مبادا کسی خیال کند

بدون عشق کم آورده است.


((فرشته رضایی))
 
امضا : AINAZ.R

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا