فال شب یلدا

شاعرغیرپارسی اشعار آرتور رمبو

  • نویسنده موضوع Nazanin_N
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 8
  • بازدیدها 270
  • کاربران تگ شده هیچ

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #1
جوانی بی حاصل
اسیر همه چیز
من زندگی ام را
با حساسیتی فزون از حد
بر باد داده ام
آه بگذار زمان عاشق شدن دلها فرا رسد

آرتور رمبو
مترجم : مراد فرهادپور
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #2
کیمیای کلام

رنگ بخشیدم به حروفِ صدادار:
آ: سیاه ، اُِ: سفید، ای: قرمز، اُ: آبی، او: سبز
به حروف بیصدا، شکل و حرکت دادم
و بر خود بالیدم از این که، یک روز یا شاید روزی دیگر،
با ضرباهنگ‌های غریزی، فعلی شاعرانه‌ ابداع کنم
که همه‌ی معانی را بدهد،
ترجمه‌اش را برای خویش نگاه داشته‌ام
در ابتدا این یک تمرین بود.
تمامِ سکوت‌ها را می نوشتم، تمامی شب‌ها را،
از غیرقابلِ توصیف، یادداشت برمی داشتم.
و سرگیجه‌ها را ثابت نگاه می داشتم

مترجم: سارا سمیعی
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #3
جاودانگی

بازش یافته‌اند
چه‌چیز را؟- جاودانگی
دریایی‌ست
معبرِ خورشید

جانِ دیده‌بان
زمزمه می‌کنیم اعتراف را
به شب که چنان تهی‌ست
و به روزِ آتشین

از رأیِ انسان‌ها
از شورِ مشترک
آن‌جا که رها می‌شوی
و پرواز می‌کنی در آن

زیرا تنها از شما
نسیم‌های اطلسین
تکلیف می‌دمد
بی‌آن‌که بگوییم: سرانجام

آن‌جا هیچ امیدی نیست
هیچ جنبنده‌ای
علم و صبر
عذاب قطعی‌ست

بازش یافته‌اند

مترجم: سارا سمیعی
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #4
دموکراسی

به چشم‌اندازِ پلشت، برازنده است پرچم
و نعره‌هایمان صدای طبل‌ها را خفه می‌کند.
در قلب شهرها، پلیدترین فحشا را تقویت خواهیم کرد.
و قتل‌عام می‌کنیم شورش‌های منظم را.
به سوی سرزمین‌های خیس‌خورده و فلفل‌زده*،
در خدمتِ هیولاهای استثمارِ نظامی و صنعتی.
بدرود اینجا، پیش به‌سوی هرکجا که شد!
ما سربازانِ حُسن‌نیَت‌ایم، فلسفه‌‌ی توحش، از آنِ ماست
جاهلانِ راهِ علم و مُحیلانِ رفاه.
انفجار برای دنیای پرجنب و جوش.
این است رژه‌ی حقیقی.
به‌پیش! حرکت!

* سرزمین‌های «خیس‌خورده و فلفل‌زده» اشاره به جزایرِ پربارانِ جاوه در اندونزی‌ست که رمبو در ۲۲ سالگی همراه با دیگر سربازانِ‌ مزدبگیر، برای سرکوب شورش‌‌های یکی از جزیره‌ها (سوماترا) به آن‌جا اعزام شده بود.
مترجم: سارا سمیعی
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #5
کلاغ‌ها

خدایا وقتی که دشت سرد است
و در روستاهای درمانده،
در طبیعت بی‌گل،
صدای ناقوسِ نماز، خاموش.
کلاغ‌های گرانقدرِ دل‌انگیز را فرمان بده
که از آسمان فرود آیند.

قشونِ غریبِ بادِ سرد
با فریادهای سهمگین
به لانه‌هایتان هجوم می‌آورد.
شما!
بر فراز رودهای بلندِ زرد
در جاده‌های کهنِ آهکی
روی گودال‌ها، روی حفره‌ها
پراکنده شوید و باز، گردِ هم‌‌آیید.

بر فراز دشت فرانسه
آن جا که مردگانِ پریروز خفته‌اند،
گردِ خود بچرخید
مگر زمستان نیست؟
در دسته‌‌های بی‌شمار بچرخید،
تا هر رهگذر بی‌اندیشد باز.

تکلیف را تو به یاد آور!
ای پرنده‌ی سیاه محزون.

اما سرورِ آسمان ها!
تو که از بلندترین شاخه‌های بلوط، بالاتری!
ای دکلِ گمشده در شب مسحور!
در قعر جنگل‌های درهم تنیده
در علفزار،
آن جا که از شکستِ بی فرجام،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #6
در عصرهای آبی تابستان،

پای به راه ها خواهم نهاد

تراشه های ذرت بر من خواهد نشست

و علف های خرد پاکوفته ام

چون رویایی،

پاهایم خنکای علف را می نوشد

و خود وا می نهم

تا باد سر برهنه ام را در خود غرق کند

حرفی نخواهم زد،

چیزی نخواهم اندیشید

اما عشقی بی کرانه

در روحم قد خواهد افراشت

و به دوردست ها خواهم رفت،

بسی دور، همچون یک کولی

و آنجا خوشبخت خواهم بود،

چون گاه بودن با زنی .

“مترجم:اسدالله کشاورزی”
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #7
«ای مرگ، ای ناخدای پیر، گاه رفتن است! برکشیم لنگر را


دل ما از این دیار گرفته است ای مرگ، آماده کنیم کشتی را


اگر آسمان‌ و دریا چون شبه قیرگونند


دل‌های ما، که تو می‌شناسی سرشار از پرتوهای روشنایی‌اند.»
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #8
«این آتش چنان در اذهان ما شعله می‌كشد كه می‌خواهیم


در ژرفنای مغاك فرو رویم، بهشت یا دوزخ فرقی ندارد


در ژرفنای ناشناخته برای یافتن نو»
 

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • نویسنده موضوع
  • #9
«پاییز شد! - ‌ولی چرا به خورشید جاودانه حسرت بریم. اكنون كه ما - دور از كسانی كه در گیرودار فصل‌ها می‌میرند- به كشف نور خدا پیمان بسته‌ایم؟»
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا