متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

نقد همراه نقد همراه دل‌پرست | Raheleh.khaleghi / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع Niyosha22
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 237
  • کاربران تگ شده هیچ

Niyosha22

نویسنده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
3,019
پسندها
29,662
امتیازها
61,673
مدال‌ها
29
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «دل‌پرست» پس از خواندن تمامی پست‌ها، بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Niyosha22

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • #2
"نقد همراه رمان دل‌پرست"
نویسنده: Rahel. RAHELE KHALEGHI
منتقد: YEKTA ONSORI YEKTA ONSORI

پست #4
رژ اناری رنگ را روی لب‌های خطی‌اش کشید و راضی از ظاهر آراسته‌اش، در رژ را بست و آن را روی میز گذاشت.(به عنوان جمله‌ی آغازکننده‌ی رمان، چندان اتفاق تازه‌ای درحال رخ دادن نیست و مشابه چنین آغازهایی قبلاً دیده شده.) دستی به ماه گرفتگی کوچک روی گونه‌اش کشید‌.
- لجبازی نکن زلفا!
یک گوشش را در و دیگری را دروازه گرفته بود و به عجز و لابه‌های دخترک حراف گوش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : YEKTA ONSORI

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • #3
#۱۰
با اعصابی بهم ریخته وارد اتاقش شد. نفس عمیقش را بیرون داد و چنگی به موهای مصری‌اش زد.
ظرف‌ها در قفس جا داد و طلا را به قفس برگرداند. نگاهی به ساعت
(گرد، مستطیلی، خوابیده، یا یک توصیفی همراه با تشبیه یا استعاره میتوانید به کار ببرید) انداخت، دو ساعت دیگر کلاسش شروع می‌شد و باید کارهایش را می‌کرد. به سمت کمد دیواری‌اش چرخید و آن را گشود. نگاهی به رگال لباس‌ها انداخت و کت شلوار آبی آسمانی‌اش را بیرون کشید. علاقه‌ی وافری به کت‌شلوار داشت و در بیشتر مواقع آن را به مانتو ترجیح می‌داد.
مقابل آیینه‌ی قدی‌اش ایستاد و نگاه خیره‌اش را به قابِ سیاه نگاهش در آیینه دوخت.
- تنها خوش‌شانسیم شبیه نبودنم به اونه!
روسری فیروزه‌ای‌اش را گره زد و به موهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mahsa_rad

Rahel.

نویسنده انجمن
سطح
26
 
ارسالی‌ها
1,575
پسندها
19,562
امتیازها
43,073
مدال‌ها
31
  • #4
#۱۰
با اعصابی بهم ریخته وارد اتاقش شد. نفس عمیقش را بیرون داد و چنگی به موهای مصری‌اش زد.
ظرف‌ها در قفس جا داد و طلا را به قفس برگرداند. نگاهی به ساعت
(گرد، مستطیلی، خوابیده، یا یک توصیفی همراه با تشبیه یا استعاره میتوانید به کار ببرید) انداخت، دو ساعت دیگر کلاسش شروع می‌شد و باید کارهایش را می‌کرد. به سمت کمد دیواری‌اش چرخید و آن را گشود. نگاهی به رگال لباس‌ها انداخت و کت شلوار آبی آسمانی‌اش را بیرون کشید. علاقه‌ی وافری به کت‌شلوار داشت و در بیشتر مواقع آن را به مانتو ترجیح می‌داد.
مقابل آیینه‌ی قدی‌اش ایستاد و نگاه خیره‌اش را به قابِ سیاه نگاهش در آیینه دوخت.
- تنها خوش‌شانسیم شبیه نبودنم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Rahel.
عقب
بالا