اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار سی و سه 33 | س . ه . محمدی نسب کاربر انجمن یک رمان

[S.H.Mohammadinasab]

به نام خدای اعداد و رازهایش
نام مجموعه شعر: سی و سه
شاعر: س.ه. محمدی نسب
قالب: ....
مقدمه:
وقتی که اعداد در اشعار معنا پیدا کند و تو را به دنیای دیگری ببرد خواهی دید که چگونه دنیا از آن تو خواهد شد.

 

[Mobina.yahyazade]

•| بسم رب العشق |•

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛
لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
قوانین بخش اشعار کاربران

پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.
تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[S.H.Mohammadinasab]

1.
نوشتم شعر تا دنیا بلرزد
که این شعرم به دنیایی بی ارزد
اگر اعداد تکراری نباشد
در این هستی دگر نوری نباشد
به عشق و عاشقی از جامه اوست
به هست و نیست همه از جانب اوست
به این شعرم اگر در باورت نیست
بدان این شعر هم از جانب اوست

 

[S.H.Mohammadinasab]

2
هستیم گشته به شعرم در جهان
چون که در شعرم شده نامم عیان
اول هر شعر من نامم شده
شعر من را شعر زیبایی شده
چون که در شعرم خدا پیدا شده
خواب عشقی که شده در قلب مان
دانش عقلی که خواهد شد عیان
آرزو های که داده شد ز آن
چون که نام او شده کل جهان
اسم او گشته به قلب ما عیان

 

[S.H.Mohammadinasab]

3
دگر تابی دگر یاری نمانده
دگر هیچ عاشقی تنها نمانده
دگر شاه و گدا باهم نشستند
دگر لبخند خوش بر لب نشسته
دگر تاب و تبم غم را شکسته
دگر هیچ کودکی بی دی* نگشته
دگر هیچ خنجری را من ندیدم
دگر زخم زبان غم ندیدم
شده دنیای من عاری ز غم ها
دگر دشمن به این قلبم ندیدم


* دی: مادر

 

[S.H.Mohammadinasab]

4
ای خبر داران خبر دارم خبر داری کنید
خبر زانکه ز غم دارم خبر داری کنید
خبر از جیب بی پول فقیر دارم خبر داری کنید
خبر از چشم گریان پدر دارم خبر داری کنید
خبر از غصه ی مادر ز غم دارم خبر داری کنید
خبر داری کنید تا کس دگر تنها نماند
دگر هیچ عاشقی دور از به عشق خود نماند

 

[S.H.Mohammadinasab]

5
یک نفس هم نفس این نفسم شد یارا
دل من، خسته خراب دل او شد یارا
چشم من محو تماشای رخش شد یارا
به صدایش شده است مرحم قلبم یارا
او به ذهن و همه ی زندگیم گشته مسلط یارا
بر زبانم شده است نام قشنگش یارا
عشق او بر دل من همچو خدایی گشته
زندگی کردن من به تار مویش گشته

 

[S.H.Mohammadinasab]

6
تاکه دیدند پریدیم قفس آوردند
تا که غمگین شدیم، بوی محبت آمد
تا که رفتیم همه دوست شدن
تا که ماندیم همه دور شدن
تا که مال هست همه یار هستند
تا که پوچ هست همه هیچ هستند
پس بدان قدر خودت را خودت میدانی
تو مهمی زمانیکه جهانی داری

 

[S.H.Mohammadinasab]

۷
مرگ من را در جهان رسوا کنید
قبر من را اندکی گودال کنید
دفتر شعر و غزل را در کفن پنهان کنید
مردمان را بر سر قبر خودم مهمان کنید
مرگ بی‌دردم شده یک آرزو در قلب من
آرزوی آنکه مردم هم ببینند مرگ من
بعد مرگم در جهان غوغا شوده
زانکه اسمم را درون مغز آنها حک شوده

 

[S.H.Mohammadinasab]

۸
حال من را حال بی‌حالی شده
چشمه‌ی آبی دربند را دگر خالی شوده
آن گل گلدان من تنها شده
آسمان ما دگر ابری شده
درد این دل را ببین افسون شده
ماه عاشق را ببین از دوریش خاموش شده
شد شده تنها شده این قلب ما
نام این تن را به گرگ وحشی سرما شده