متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعرغیرپارسی اشعار عدنان الصائغ

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها 145
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
اختیاری ندارم

تو آفتابی و

قلب‌ام

گلِ آفتاب‌گردانی دیوانه
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #2
دریا آموخت که چون من ،

زخمهایش را

با کف فراموشی بپوشاند

تا مثل من

دچار ناکامی و یأس نشود

هنگامی که کشتیها و زورقها او را ترک می گویند
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
هنگامی که دریا دیگر نتوانست مرا ببیند ،

آدرسش را برایم نوشت :

آبی چشمان تو..

آنگاه مرا ترک کرد و رفت...
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
سطح
24
 
ارسالی‌ها
2,227
پسندها
16,621
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4
راستی ،

دنیا چه شکلی می شد اگر ،

به جای اینکه در سینه ام گلوله ای بنشانی ،

در قلبم ..

گُلی ..

می کاشتی ...!؟
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا