تفسیر شعر تفسیر غزل ۳۳۹ دیوان حافظ

  • نویسنده موضوع SETAYESH.MO
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 119
  • کاربران تگ شده هیچ

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,231
پسندها
16,606
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #1

خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم​

آنگاه که در عالم خیال، تصویر تو در گلزار چشم متصور می‌شود، دل برای دیدن آن به کنار دریچه چشم می‌آید
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,231
پسندها
16,606
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #2

سزای تکیه‌گهت منظری نمی‌بینم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم​

دیدگاه دیگری را درخور تکیه زدن و نگریستن تو سراغ ندارم. در این دنیا این من و این هم گوشه چشمم که برای تو در نظر گرفته شده است.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,231
پسندها
16,606
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #3

بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
ز گنج خانه دل می‌کشم به روزن چشم​

به چشم من قدم بگذار که از گنجینه دل، لعل خون و گوهر اشک به دریچه چشمم می‌آورم تا در پایت بریزم.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,231
پسندها
16,606
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #4

سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
گرم نه خون جگر می‌گرفت دامن چشم​

هنگام سحر، هرگاه خون جگرم دامنه چشم را فرا نمی‌گرفت و همچون سدی راه را بر اشک نمی‌بست، اشک پیاپی من سَرِ ویرانی و تباهی داشت.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,231
پسندها
16,606
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #5

نخست روز که دیدم رخ تو دل می‌گفت
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم​

روز اول که چهره تو را دیدم، دلم می‌گفت: اگر به من آسیبی برسد خونم به گردن چشم است.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,231
پسندها
16,606
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #6

به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم​

دیشب تا سحرگاهان، در آرزوی رسیدن مژده آمدن تو بودم، چشم امید بیدارم را در راه باد پیام‌آور قرار دادم.
 

SETAYESH.MO

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/12/20
ارسالی‌ها
2,231
پسندها
16,606
امتیازها
44,373
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • نویسنده موضوع
  • #7

به مردمی که دل دردمند حافظ را
مزن به ناوک دلدوز مردم‌افکن چشم​

تو را به انسانیت سوگند می‌دهم که دل بیمار حافظ را با تیر مژگان دلدوز و مردم‌افکن چشمت از پای در نیاور.
 
عقب
بالا