گفتگوی آزاد خنده‌دارترین چیزی که تو بچگی باورش کردی...؟!

['ARMITEN']

اولین باری که جمله «بوق سگ» رو شنیدم چند شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم کی سگ بوق میزنه:/

 

[Nafs_a]

یه روز مادربزرگم بهم زنگ زد، قرار بود گوشی و قطع کنم آخر گفتم سلام می‌رسونم:/

 

[Mahtab Rezayat]

بچه‌ها با دعا کردن میان توی دل مامانشون.

 

[melish]

اینکه هر چی بکارم تو خاک درمیاد
مثلا چوب بستنی بکاری بستنی در میاد

حواسم نبود هسته میوه میخوردم آبجیم اذیتم میکرد و میگفت درختش تو معده ات سبز میشه

تباااااااه

 

[بردیا:)]

اینکه فرشته ها برام خوراکی میارن اگه مامانمو اذیت کنم فرشته ها قهر میکنن

 

[•|DADA BUG|•]

اینکه خدا با یه زیرشلواری راه‌راه آبی و زیرپوش سفید تو آسمون نشسته :/

 

[الـهه شَـبـ✨]

فکر میکردم اگه برسم به خط افق دریا پرت میشم پایین

یکی دیگه هم اینکه مورچه ها عروسی میگیرن

 

[فلورا.]

اولین باری که جمله «بوق سگ» رو شنیدم چند شب تا صبح بیدار موندم تا ببینم کی سگ بوق میزنه:/

میگو پفکه/:

 

[P_Viola]

لک لکا اوردنم

 

[نگار نظری]

اینکه دندونمو بذارم زیر متکام فرشته مهربون میبرش برام جایزه میاره خبر نداشتم همرو مامانم می‌خره، تازه باهاش دعوا میکردم میگفتم از فرشته مهربون یاد بگیر ببین چقدر برام جایزه می‌خره ولی تو نه!