خخخ اينا كه خوبه يك بار داداشمو پسر عمه ام اينا تو يك سطل جيش كردن منم رفتم سطلو خالي كردم روي يك پيرمرد كه ازش بدم ميومد خخخخ از كنارش رد ميشدي بو ميداد هنوز خخخخ
خواهر و برادرم داشتن دعوا میکردن مامان بابامم خونه نبودن هی میگفتم ساگت ساکت نمیشدن منم که عصبانی بودم کنترل رو برداشتم و با تمام توانم کوبیدم زمین
کنترل خورد شد
هیچی رفتم سراغ خواهر برادرم اینقدر زدمشون که هر دوتاشون ساکت رفتن یه گوشه نشستن منم رفتم ببینم چه خاکی به سرم بریزم که فهمیدم یه کنترل دقیقا شکل همون رو داشتیم منم رفتم عوضشون کردم همین
الان چند رچزه خواهر برادرم جرئت ندارن بیان سمتم
یه بارم زدم تو گلدون جهیزیه مامان بزرگم
من میدویدم اون میدوید به خدا از گرگم سریع تر بود آخرشم یه کتک تپل از جاروش خوردم و مجبورم کرد که کل خونه رو تمیز کنم خ