نقد همراه نقد همراه رمان آراون | E.raven / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع YEKTA ONSORI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 244
  • کاربران تگ شده هیچ

YEKTA ONSORI

نویسنده انجمن + مدیر بازنشسته نقد
نویسنده انجمن
تاریخ ثبت‌نام
16/8/19
ارسالی‌ها
902
پسندها
24,376
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
سطح
28
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «آراون» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش کنید.
اگر سوالی در زمینه رمان‌نویسی و چگونگی تغییر رمانتان داشتید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : YEKTA ONSORI

ZARY MOSLEH

نویسنده انجمن + منتقد انجمن
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
11/7/20
ارسالی‌ها
1,534
پسندها
14,384
امتیازها
35,373
مدال‌ها
33
سن
17
سطح
20
 
  • مدیر
  • #2
به نام خدایی که بر ذات وی
محال است هرگز برد عقل پی
نقد همراه رمان آراوُن
نویسنده: E.raven E.raven


#4
پای الی به زانویش خورد؛ قدمی عقب رفت؛ (در جمله‌ی اول، نیازی به نقطه ویرگول نیست. می‌توانید این‌گونه بنویسید: «پای الی به زانویش خورد و قدمی عقب رفت».) اما زود خود را جمع کرد و قبل از اینکه بر کف ایزوگام پشت بام فرود بیاید، تعادل خود را پس گرفت. با هر دو دوست چنگ زد در موهای دخترک و درحالی که به قصد کشت تکانش می‌داد، فریاد کشید:
- چه غلطی می‌کنی؟! همه اینا تقصیر توئه! اگه تو... اگه تو یه اشغال (آشغال) بی خاصیت نبودی، من الان همه چی داشتم! همه چیز داشت خوب پیش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Farzaneh.Rezvani

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
4/9/18
ارسالی‌ها
701
پسندها
11,107
امتیازها
28,473
مدال‌ها
22
سطح
19
 
  • #3
این نقد براساس پست‌های ارائه شده می‌باشد.
#۱۱
ویل با چشمانی گرد شده به صورت جسد مانند کاراگاه، چشم دوخت. آبی‌هایش گشاد شده بودند و مردمک‌های قهوه‌ای
، او را در خود حل می‌کردند؛ اما آن که لرز به بدن فربه‌اش انداخته، لبخندی محسوس بر صورت فلیکس بود! (.) لبان نازکش زیر ماسک آبی پنهان شده بود؛ اما گونه‌هایش به وضوح بالا رفته بودند. ویل به سختی درحالی که سعی می‌کرد کاراگاه را بر پاهایش برگرداند، با حذف کلمه «با» به دلیل برهم زدن و ناخوانا کردن جمله...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Farzaneh.Rezvani
عقب
بالا