متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مطالب جالب مطالب جالب | بهترین تکست‌ها

  • نویسنده موضوع Rigina
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 89
  • بازدیدها 1,060
  • کاربران تگ شده هیچ

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #81
اگر دوست داشتن رو بخوام ساده بیان کنم می‌گم احساس واقعی بودن کنار کسی که کنارش می‌تونی با همه دنیا بجنگی، قدرت داری، امنیت داری! می‌گم اگر آدم درست باشه همه چیز ممکنه و همه نشدنی‌ها می‌شه دلگرمی برای تلاش‌های زیادتر، عمیق‌تر و واقعی‌تر، کنار کسی باش که واقعی باشی، دروغ نگی، دروغ نشنوی، امن باشه و امن باشی. اینکه همیشه توی مغزت دنبال جواب بگردی که چی؟ چرا اینطوری شد و نتونی درباره‌ش حرف بزنی یعنی نمی‌شه، کل زندگیتون رو روی پایه‌ی نمی‌شه‌ها بنا نکنید، فرق کنید، متفاوت فکر کنید و ازین هم نترسید.
-کدئین
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #82
هیچ وقت آدمی نبودم که از مامان بابام پول بگیرم یا دنبال کادو های پارتنرم باشم یا توی کافیشاپ مهمون اینو اون بشم، کسی نبودم که روز تولدش سوپرایزش کنن و توی هدیه غرق بشه یا هرچی که می خواد توی دقیقه براش فراهم بشه، تا جایی که یادمه در حال درس خوندن و کار کردن برای رسیدن به چیزایی که می خواستم بودم و مثل خر هدف و ارزو داشتم، راستشو بخواین تا حدودیم موفق شدم و از پس خودم برومدم، نه اینکه بگم اونایی که وابسته به بقین بدن، نه اتفاقا خیلیم حال می ده. منتها معتقدم اون وسیله ای که خودت با کلی سگدو بهش می رسی خیلی ارزشمند تر و قابل تحسین تر از چیزیه که بقیه با منت بهت میدن.
-دیاکو.
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #83
اگه ترسیدی، خسته شدی، استرس داری، گم شدی، نمی‌دونی داری چیکار می‌کنی؛ می‌خوام بهت بگم باور کن همه همینیم، هیچکی نمی‌دونه داره چه غلطی می‌کنه. همه داریم با آزمون و خطا زندگی می‌کنیم. عیبی هم نداره. فوقش خراب می‌کنی. فدای سرت. کی به کیه. بذار اصلا گند بزنی. چی می‌شه مگه؟
بهت قول میدم؛ هیچی!
- نیاز
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #84
وقتی مسیری رو شروع میکنی و توش قدم برمیداری،
به مقصد که میرسی دیگه اون آدمی نیستی
که اولِ راه بودی
تو طولِ مسیر تو کلی زمین خوردی و زخمی شدی
تو این مسیر با اتفاقا و تجربه های جدید روبه‌رو
شدی و کلی آدمِ جدیدو شناختی.
که تک تکِ اینا قطعا روت تاثیر گذاشتن.
تمامِ اینا کنار هم جمع میشن و باعث میشن
تو وقتی به مقصد رسیدی اون آدمی نباشی
که این مسیرو شروع کرده بود.
- آرزو
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #85
‏آدم گاهی از یک سرزمین مهاجرت می‌کند، گاهی از یک فرهنگ، گاهی از یک رشتهٔ تحصیلی، و البته گاهی از یک آدم. «مهاجرت از آدم‌ها» شاید سخت‌ترین نوعِ مهاجرت باشد: باید از یک گوشهٔ قلبِ خودت به گوشه‌ای دیگر از قلب‌ات مهاجرت کنی؛ به آن گوشهٔ کوچکِ خلوتی پناه ببری که کسی آن‌جا نیست: پناه به خویشتن از دستِ خویشتن.
- ابراهیم سلطانی
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #86
ناراحتم برای نگه داشتن ها و اصرارهای زوری.
ناراحتم برای ضربه‌هایی که اجازه دادم بهم بزنن.
من با خودم خیلی نامهربون بودم
نمی‌دونم میتونم خودمو ببخشم یا نه..
تو آینه نگاش میکنم، خیلی شرمنده‌شم
شرمنده‌ی تموم دردایی که کشید،
شرمنده‌ی تموم سادگیاشم..
- نِگین
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #87
همونجا که بی هیچ حرف و نگاهی، از کنارم رد شدی و رفتی، تو هر قدمی که برمیداشتی، احساس و قلبِ من بود که از روشون رد میشدی. شاید برایِ تو چیزِ بی اهمیتی باشه، ولی قلبِ من بود که در لحظه ایستاد و دیگه تپشِ اون ماهیچه‌یِ بی قرارو تو سینم حس نمیکردم. تو از کنارم رد شدی و رفتی، من تو یک لحظه همه‌ی توانم برای هر حرکتی رو از دست دادم، تو یک لحظه همه‌ی اعضای بدنم از کار افتادن جز چشم هام. فقط ایستادم به تماشایِ رفتنِ تو.
- در‌بینِ‌شیارهای‌مغزم
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #88
من واسه موندنت هرکاری کردم. از خودم و هرچیزی که فکرشو میکنی گذشتم؛ هیچوقتم نزاشتم حرفای بقیه روی حسم تاثیری بزاره، ولی میدونی؛ از یجایی به بعد وایستادم و فقط نگاه کردم، دیدم همیشه من موندم، من کوتاه اومدم و همیشه من تلاش کردم. ولی تو حتی یبار هم ثابت نکردی که من واست مهمم. درسته من بدون تو نمیتونم، ولی دیگه با تو هم نمیتونستم.
-درسا
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #89
دلم می خواد برای ماه ها بخوابم. ولی نه، راستش اگه می تونستم آرزو کنم دلم می خواست برای سال ها بخوابم! اونقدر زیاد که همه چیز رو از یاد ببرم. به اندازه ی سال های نوری بین کهکشان ها‌. مثل خرسی که یادش میره آلارم بزاره و به جای زمستون، کل سال رو می خوابه‌. دلم می خواد شب که شد زیر یه درخت گردو به خواب برم. هنوزم یادمه که می گفتن نباید شب ها زیر درخت ها خوابید چون برخلاف همیشه، کربن دی اکسید تولید میکنن و این خیلی خطرناکه. ولی چی شاعرانه تر از برای همیشه خوابیدن، اون هم زیر یک درخت گردو؟!
_Gekkō
 
امضا : اِنزوا؛

اِنزوا؛

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
2,143
پسندها
5,477
امتیازها
28,973
مدال‌ها
16
  • #90
وقتی وارد يه رابطه پخته ميشی نگرانيا از اينكه كجا رفت،با كی رفت يا تنهام ميذاره تبديل ميشه به اينكه الان چی حالشو خوب ميكنه؟ چطور فرداشو بسازم؟ كم خابيده و خستست. رابطه های با اعتماد انقدر محكمه و به هم اطمينان ميدن كه نگرانيشون فقط رفاه طرفشونه نه ترس از نبودنش.
-ابر بی اعصاب بغلی
 
امضا : اِنزوا؛

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا