گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان | هاجر منتظر کاربر انجمن یک رمان

[حصار آبی]

نام رمان: زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان
نام نویسنده: هاجر منتظر
ژانر: #ترسناک
خلاصه:
رازهای تاریک و هولناک، خانه‌ای. رازهایی که خوشبختی خانواده‌ای را به یغما می‌برد.
گورهای تاریکی با هزار داستان، مانده در دل خاطراتی فراموش شده. آواهایی که شنیده نمی‌شوند ولی هر گوشی را آزار می‌دهند. آیا حامد می‌تواند سر از راز این خانه‌ی عجیب درآورد؟
***
خیلی خوشحال می‌شم نظراتتون رو ببینم.

در حال تایپ - رمان زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان | هاجر منتظر کاربر انجمن یک رمان

وقتی وارد حیاط شدم، یک لحظه چشمم تکانی را روی پرده‌ی طبقه‌ی دوم دید. فقط برای یک لحظه بود. آب دهانم را قورت دادم و «بسمه‌اللهی» گفتم. - خدا به خیر کنه بی‌بی! از وقتی که پامو اینجا گذاشتم مغزم قاطی کرده. پلاستیک‌ها را محکم گرفتم و از کنار قبرستان گذشتم. روی یکی از آنها نوشته بود: - کرم پسر...

forum.1roman.ir

 

[روجا]

اوه چه سوت و کور. حیفم اومد گفتمان این رمان وحشتناک خالی بمونه. باید بگم از ایده نویسنده و اتفاقات ریز و در عین حال دلهره‌آور توش لذت بردم. به دور از کلیشه‌های عشق و عاشقی‌های آبکی تونسته منو مجذوب خودش کنه. با حال بود مخصوصا اون قسمت که باباش اومد گفت اون پتو رو بردار. تنها ایراد کار کم‌کار بودن نویسنده‌ی عزیزمونه که امیدوارم این مشکل رفع بشه. خودم تند تند پست میذارم اعصاب ندارم معطل بمونم

 

[حصار آبی]

الهی، ممنون از اینکه انقدر مصر دنبال رمانم رو می‌گیری و پوزش فراوان برای کم کاریم. رمان قبلیم پایانش بود که خدا رو شکر الان تموم شد. و من سعی می‌کنم از این به بعد سریع‌تر پارت بذارم.
خوشحالم که خوشت اومده.

 

[Waterlily]

سلام قشنگ‌جان
وقتت به خیر باشه و خسته نباشی
خیلی وقت بود دنبال یه رمان ترسناک می‌گشتم و بالاخره پیداش کردم
کلی مرسی ازت که می‌نویسی ♡
از اول اولش اگر بخوام شروع کنم، اسم رمان واقعا وسوسه‌انگیزه، قسمت‌های ترسناک رمان هم واقعا می‌شه کامل حس کرد و خیلی خوب توصیف شده، دلم برای سارا و سامان می‌سوزه :<
امیدوارم حامد زودتر یه چیزهایی درباره‌ی خونه دستگیرش بشه؛ حسابی کنجکاوم که چرا همه‌ی مردم درباره‌ش می‌دونن
و دیگه اینکه، قلمت اکلیلی ^^ ♡

 

[SA❀HEL]

سلام عزیزم
باتوجه به این‌که رمانت رو خیلی وقته میخونم، گفتم حیفه نیام و نظرمو اینجا برات ننویسم
من تابحال رمان ترسناک نخوندم؛ خصوصا در زمینه‌ی جن و روح.
و رمان تو و Merry تنها رمانای ترسناکیه‌ن که شروع کردم به خوندنشون و باید بگم که خیلی خیلی خوشحالم که تصمیم به خوندشون گرفتم.
«زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان»؛ میشه گفت که از معدود رمانای ترسناکیه که به معنای واقعی ترسناک و دلهره‌آوره.
و همه‌ی اینا بخاطر قلم شیوا و توصیفات کاملته! منکه شخصاً تونستم جزء به جزء صحنه‌ها رو تو ذهنم متصور بشم و هربار، همراه حامد غافلگیر شم! طفلی ساراخیلی دلم براش میسوزه.
سامان با تموم تخس بودنش خیلی به دلم نشسته
من حدس میزنم مامانشون تسخیر...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حصار آبی]

سلام قشنگ‌جان
وقتت به خیر باشه و خسته نباشی
خیلی وقت بود دنبال یه رمان ترسناک می‌گشتم و بالاخره پیداش کردم
کلی مرسی ازت که می‌نویسی ♡
از اول اولش اگر بخوام شروع کنم، اسم رمان واقعا وسوسه‌انگیزه، قسمت‌های ترسناک رمان هم واقعا می‌شه کامل حس کرد و خیلی خوب توصیف شده، دلم برای سارا و سامان می‌سوزه :<
امیدوارم حامد زودتر یه چیزهایی درباره‌ی خونه دستگیرش بشه؛ حسابی کنجکاوم که چرا همه‌ی مردم درباره‌ش می‌دونن
و دیگه اینکه، قلمت اکلیلی ^^ ♡

سلام، وای عزیزم ممنون. امیدوارم تا آخرش همراهم باشی و واسه تعریفت از رمانم واقعا خوشحالم. و خوشحالم که خوشت اومده. و امیدوارم جواب سوالاتت رو بتونم در ادامه‌ی رمان بدم. آره منم دلم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حصار آبی]

سلام عزیزم
باتوجه به این‌که رمانت رو خیلی وقته میخونم، گفتم حیفه نیام و نظرمو اینجا برات ننویسم
من تابحال رمان ترسناک نخوندم؛ خصوصا در زمینه‌ی جن و روح.
و رمان تو و Merry تنها رمانای ترسناکیه‌ن که شروع کردم به خوندنشون و باید بگم که خیلی خیلی خوشحالم که تصمیم به خوندشون گرفتم.
«زمزمه‌ی تپه‌های تنگستان»؛ میشه گفت که از معدود رمانای ترسناکیه که به معنای واقعی ترسناک و دلهره‌آوره.
و همه‌ی اینا بخاطر قلم شیوا و توصیفات کاملته! منکه شخصاً تونستم جزء به جزء صحنه‌ها رو تو ذهنم متصور بشم و هربار، همراه حامد غافلگیر شم! طفلی ساراخیلی دلم براش میسوزه.
سامان با تموم تخس بودنش خیلی به دلم...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[حصار آبی]

تنگستان به پایان رسید. منتظر جلد دو در رمان زنده به گور باشید. مرسی بابت همراهیتون.

 

[SA❀HEL]

تنگستان به پایان رسید. منتظر جلد دو در رمان زنده به گور باشید. مرسی بابت همراهیتون.

حسابی خسته نباشییییی
منتظریمممم

 

[روجا]

خسته نباشی منتظریم