متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار اسکار بهترین خرابکاری سال

  • نویسنده موضوع I'm.JãS❀
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 28
  • بازدیدها 1,590
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

I'm.JãS❀

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
648
پسندها
15,313
امتیازها
39,073
مدال‌ها
22
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #1
خب خب...
میخواییم به خرابکاری های قشنگمون اعتراف کنیم...

وحشتناک ترین یا خنده دار ترین خرابکارتون چی بوده؟
 
امضا : I'm.JãS❀

I'm.JãS❀

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
648
پسندها
15,313
امتیازها
39,073
مدال‌ها
22
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #2
آتیش زدن فرشمون با چسب و تینر فوری
 
امضا : I'm.JãS❀

nana :)

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
  • #3
حواسم نبود گازو که روشن کردم پرده آشپزخونه آتیش گرفت :/
 
امضا : nana :)

nana :)

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
  • #4
ماکارانی رو بدون نمک و روغن ریختم داخل آب و بعد آبکشش کردم.
مامانم زنگ زد گفت که نمک و روغن بزن.
من دوباره ریختمشون تو آب و مواد رو زدم .
ماکارانی ها رو که دوباره آبکش کردم خورد شده بودن.
خلاصه مواد ماکارانی هم اضافه کردم و گذاشتم بپزه. چشمتون روز بد نبینه.ماکارانی ها همه له شده بودن و چسبیده بودن به هم دیگه.
مامانم مستقیم ریخت آشغالی. :(
 
امضا : nana :)

I'm.JãS❀

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
648
پسندها
15,313
امتیازها
39,073
مدال‌ها
22
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #5
ماکارانی رو بدون نمک و روغن ریختم داخل آب و بعد آبکشش کردم.
مامانم زنگ زد گفت که نمک و روغن بزن.
من دوباره ریختمشون تو آب و مواد رو زدم .
ماکارانی ها رو که دوباره آبکش کردم خورد شده بودن.
خلاصه مواد ماکارانی هم اضافه کردم و گذاشتم بپزه. چشمتون روز بد نبینه.ماکارانی ها همه له شده بودن و چسبیده بودن به هم دیگه.
مامانم مستقیم ریخت آشغالی. :(
آشپز نمونه سال
منم یه بار قرمه سبزی پختم یادم رفت توش نمک ریختم.هیچی دیگه سه بار توص نمک ریختم.اون شب همه شام آب نمک خوردیم
 
امضا : I'm.JãS❀

ارشین

رو به پیشرفت
سطح
10
 
ارسالی‌ها
130
پسندها
3,669
امتیازها
19,173
مدال‌ها
4
  • #6
اتیش زدن دفاعی نهم :)
 
امضا : ارشین

nana :)

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
  • #7
یه بار از دست بابام عصبانی بودم و لج کردم نشستم تو ماشین تا مارو ببره پارک.
ما تازه از مهمونی اومده بودیم و مامانم رفته بود بالا(خونمون). بابام رفت که به مامانم بگه بیاد منم از فرصت استفاده کردم و قفل مرکزی رو زدم و از ماشین اومدم بیرون. با بسته شدن در، در قفل شدو از شانس گندم کلید روی ماشین بود و بابام نتونست درو باز کنه.
تهش مامانم زدتم و نبردنم جایی.
از اون به بعد هر وقت میریم بیرون بابام این گند کاری منو به همه میگه :(
 
امضا : nana :)

nana :)

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
  • #8
یه بارم از دست مامانم عصبانی شدم کلید رو برداشتم درو روش قفل کردم. آخر هر کاری کردم نتونستم درو باز کنم مجبور شدم به همسایه بگم بیاد کمکم.
بازم اینجا کتک خوردم :(
 
امضا : nana :)

nana :)

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
667
پسندها
22,111
امتیازها
42,073
مدال‌ها
23
  • #9
یه بارم اتو رو روی فزش گذاشتم که سوخت. سر این کتک نخوردم. مامانم پولام رو ازم گرفت و پول تو جیبیمم کم کرد تا فرش بخره.
 
امضا : nana :)

I'm.JãS❀

کاربر فعال
سطح
25
 
ارسالی‌ها
648
پسندها
15,313
امتیازها
39,073
مدال‌ها
22
سن
24
  • نویسنده موضوع
  • #10
یه بار اومدم تخم مرغ بشکونم نشکست کوبیدمش تو سر داداشم تا بشکنه
 
امضا : I'm.JãS❀
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا