نقد همراه نقد همراه رمان گرگ‌بازی | Armita.shp / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع PANIZ KARIMI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 296
  • کاربران تگ شده هیچ

PANIZ KARIMI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
474
پسندها
8,447
امتیازها
24,773
مدال‌ها
16
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»
رمان «گرگ‌بازی» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

PANIZ KARIMI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
474
پسندها
8,447
امتیازها
24,773
مدال‌ها
16
سطح
15
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
این نقد متعلق به Maryam.Shakibaei Maryam.Shakibaei است



#3
آیینه ماشین رو جابه‌جا کردم و به انعکاس تصویرم خیره شدم.
از همون بچگیم نگاهم مرموز بود.
نگاهم نه عاشقه نه غمگین؛ نه شاده و نه تنها... (بهتر است در اینجا از رنگ چشم‌هایش هم بگویید. مثال: از همون بچگی نگاهم مرموز بود. توی عمق چشم‌های قهوه‌ایم نه عشق بود و نه غم؛ نه شادی و نه تنهایی. مورد بعدی اینکه توصیفات ظاهر در اینجا به شکل کلیشه‌ای صورت گرفته. اینکه کرکتر چهره‌ی خود را در آینه دیده و شروع به دادن توضیحات راجب آن می‌کندقدری تکراری بوده و تاثیر گذاری کمی دارد.)
بی‌حس بود و یخ،درست مثلِ یه گرگ!
کلافه نگاهم‌رو به چراغ قرمزی که تازه داشت ثانیه صد و بیست و پنج‌رو نشون می‌‌داد دوختم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

MONTE CRISTO

سرپرست بازنشسته
کاربر قابل احترام
تاریخ ثبت‌نام
11/9/21
ارسالی‌ها
4,498
پسندها
50,728
امتیازها
77,373
مدال‌ها
79
سن
19
سطح
38
 
  • #3
...بسمه تعالی...
نقد همراه رمان گرگ بازی

پارت
...11...

تحت کنترل بودم، هیچ اراده‌‌ای در قبال حرف‌هاش نداشتم.
چشم‌هام‌ رو بستم تا نبینم خواهری که داره با حسرت به ساشا نگاه می‌کنه و گفتم: (احتیاج به بسط بیشتری داره، هنگامی که دیالوگ رو به زبون میاره چه حال و هوایی داره؟ به طور مثال: با صدایی خفه/ خشدار/ لرزان و...گفتم)
- آره...
لبخندی از روی رضایت زد و (جنس اون بغل رو وصف کنید. با مهربانی، خشونت و...) بغلم کرد.
- بهت قول می‌دم بشی خوشبخت‌ترین ملکه‌ی دنیا.
با تصور اینکه من بازهم تونستم به چیزی که می‌خوام برسم لبخند زدم و متقابلاً بغلش کردم.
عجیب‌ترین حس رو در کنارش حس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO
عقب
بالا