Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #21 زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزیدباد به گل بر بَزید گل به گل اندر غژیدیاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروشبر زنخ پیلگوش نقطه زد و بشکلیددی به دریغ اندرون ماه به میغ اندرونرنگ به تیغ اندرون شاخ زد و آرمیدسرکش بربست رود باربدی زد سرودوز می سوری درود سوی بنفشه رسید امضا : Hilary
زاغ بیابان گزید خود به بیابان سزیدباد به گل بر بَزید گل به گل اندر غژیدیاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروشبر زنخ پیلگوش نقطه زد و بشکلیددی به دریغ اندرون ماه به میغ اندرونرنگ به تیغ اندرون شاخ زد و آرمیدسرکش بربست رود باربدی زد سرودوز می سوری درود سوی بنفشه رسید
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #22 از خضاب من و موی سیه کردن منگر همی رنج خوری ، بیش مخور ، رنج مبر !غرضم زو نه جوانی است ، بترسم که ز ِ منخرد پیران جویند و نیابند مگر ! امضا : Hilary
از خضاب من و موی سیه کردن منگر همی رنج خوری ، بیش مخور ، رنج مبر !غرضم زو نه جوانی است ، بترسم که ز ِ منخرد پیران جویند و نیابند مگر !
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #23 نیلوفر کبود نگه کن میان آبچون تیغ آب داده و یاقوت آبدارهمرنگ آسمان و به کردار آسمانزردیش بر میانه چو ماه ده و چارچون راهبی که دو رخ او سال و ماه زردوز مِطرَف کبود ردا کرده و ازار امضا : Hilary
نیلوفر کبود نگه کن میان آبچون تیغ آب داده و یاقوت آبدارهمرنگ آسمان و به کردار آسمانزردیش بر میانه چو ماه ده و چارچون راهبی که دو رخ او سال و ماه زردوز مِطرَف کبود ردا کرده و ازار
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #24 دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرادانم که مرده بر دل میراثخوار ، خوارفرزند من یتیم و سر افکنده گرد کویجامه وَسَخ گرفته و در خاک ، خاکسار امضا : Hilary
دانم که هیچ کس نکند مرثیت مرادانم که مرده بر دل میراثخوار ، خوارفرزند من یتیم و سر افکنده گرد کویجامه وَسَخ گرفته و در خاک ، خاکسار
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #25 مدحت کن و بستای کسی را که پیمبربستود و ثنا کرد و بدو داد همه کارآن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّاراین دین هدی را به مثل دایره ای دانپیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگارعلم همه عالم به علی داد پیمبرچون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار امضا : Hilary
مدحت کن و بستای کسی را که پیمبربستود و ثنا کرد و بدو داد همه کارآن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد ؟جز شیر خداوند جهان ، حیدر کرّاراین دین هدی را به مثل دایره ای دانپیغمبر ما مرکز و حیدر خط پرگارعلم همه عالم به علی داد پیمبرچون ابر بهاری که دهد سیل به گلزار
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #26 قامت چون سرو روانش نگرآخته ، آن موی میانش نگرزلف و رخش دیدی و اکنون بیاآن لب شیرین و زبانش نگرکَشّی آن چشم سیاهش ببینخوشّی آن تنگ دهانش نگربُرد به یک ضربه دل و جان منآن نَدَب و داو گرانش نگر امضا : Hilary
قامت چون سرو روانش نگرآخته ، آن موی میانش نگرزلف و رخش دیدی و اکنون بیاآن لب شیرین و زبانش نگرکَشّی آن چشم سیاهش ببینخوشّی آن تنگ دهانش نگربُرد به یک ضربه دل و جان منآن نَدَب و داو گرانش نگر
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #27 تا تو آن خیش ببستی به سر اندر ، پسرابر دلم گشت فزون از عدد ریشه ش ریشماهرویا ، به سر خویش ، تو آن خیش مبندنشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟ امضا : Hilary
تا تو آن خیش ببستی به سر اندر ، پسرابر دلم گشت فزون از عدد ریشه ش ریشماهرویا ، به سر خویش ، تو آن خیش مبندنشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #28 بنفشه زار بپوشد روزگار به برفدرونه گشت چنار و زریر شد شنگرفکه برف از ابر فرود آید ، ای عجب ، هر سالاز ابر من به چه معنی همی بر آید برف ؟از این زمانهٔ جافی و گردش شب و روزشگرف گشت صبور و صبور گشت شگرفگذشت دور جوانی و ، عهد نامهٔ اوسپید شد که نه خطش سیاه ماند ، نه... لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید. امضا : Hilary
بنفشه زار بپوشد روزگار به برفدرونه گشت چنار و زریر شد شنگرفکه برف از ابر فرود آید ، ای عجب ، هر سالاز ابر من به چه معنی همی بر آید برف ؟از این زمانهٔ جافی و گردش شب و روزشگرف گشت صبور و صبور گشت شگرفگذشت دور جوانی و ، عهد نامهٔ اوسپید شد که نه خطش سیاه ماند ، نه... لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #29 پیری مرا به زرگری افگند ، ای شگفتبی گاه دود ، زردم و همواره سُرف سُرفزرگر فرو فشاند کُرف سیه به سیممن باز برفشانم سیم سره به کُرف امضا : Hilary
پیری مرا به زرگری افگند ، ای شگفتبی گاه دود ، زردم و همواره سُرف سُرفزرگر فرو فشاند کُرف سیه به سیممن باز برفشانم سیم سره به کُرف
Hilary کاربر حرفهای سطح 0 ارسالیها 2,233 پسندها 1,120 امتیازها 16,273 8/4/17 نویسنده موضوع #30 ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیقفریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیقیک جام خون بچهٔ تاکم فرست ، از آنکهم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیقتا ما به یاد خواجه دگر بار پر کنیمار خون خوشه ، اَکحَل و قیفال و باسلیق امضا : Hilary
ای خواجهٔ مبارک بر بندگان شفیقفریاد رس که خون رهی ریخت جاثلیقیک جام خون بچهٔ تاکم فرست ، از آنکهم بوی مشک دارد و هم گونهٔ عقیقتا ما به یاد خواجه دگر بار پر کنیمار خون خوشه ، اَکحَل و قیفال و باسلیق