متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان دخترها همیشه مقصرند! |مهسا پناهی (میم پناه) نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع میم پناه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 28
  • بازدیدها 1,297
  • کاربران تگ شده هیچ

Sara_D

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,318
پسندها
16,615
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
  • مدیر
  • #11
وقتی رمانت رو شروع کردم به خوندن، از همون اول از نجلا خوشم اومد و راجب ترکاشوند کنجکاو شدم
فکر کردم قراره به عنوان یه زوج ببینمشون ولی بعدش فهمیدم ترکاشوند یه... سانسور شده بخوام بگم کسیه که کتک می‌خواد و به شک افتادم که اصلا ترکاشوند شخصیت اصلی مرده.
ولی وقتی علت حرف‌هاش رو فهمیدم و ترکاشوند هم از دل نجلا در آورد (با سختی‌های خیلی زیاد) فهمیدم حدس اولم درسته و خوشحال شدم شخصیت بامزه‌ای داشت و آدم باهاش می‌خندید:466:
صحنه‌ی مورد علاقم؟ اون‌جایی که نجلا همه رو جمع کرد و نسبتش رو با فرهاد گفت و همه‌شون (مخصوصا ترکاشوند) رو شوکه کرد. خدایا من چقدر سر اون صحنه احساس پیروزی و خنده کردم! تا اونا باشن پشت نجلا مزخرف نگن:sisi2:
چیزی که خیلی دوست داشتم، اون مشکلات جامعه بود که نجلا و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sara_D

ساپورا

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
262
پسندها
1,462
امتیازها
10,133
مدال‌ها
10
  • #12
سلام و خسته نباشید به خانم میم پناه عزیز و خوش قلم
اول اینو بگم که رمانت اولین رمانی که من تو انجمن شروع به خوندنش کردم و باید بگم خیلی هم بهم خوش گذشت.
از نجلا شروع میکنم که گرچه شخصیتش یکم برام گنگ بود اما دوستش داشتم. میدونی شخصیتی رو داشت که خیلی کم تو رمان‌هایی که میخونیم دیده میشه و همین برام جذاب بود.
به نظرم مونولوگ نویسیت حرف نداره. بعضیاشون خیلی به دلم می‌نشست و ناگفته نمونه از اونجایی که خودم طرفدار پروبا قرص خانما هستم از موضوع رمانت و بخش‌هایی که تو رمانت با گفتن درد و غذابی که خانما متحمل میشن، نهایت لذت رو بردم.
ولی مهسا جان نمیدونم شاید این فقط برا من اینطور بوده، نه به عنوان کسی که خودشم رمان مینویسه، بلکه به عنوان یه خواننده، من تو بعضی از جاهای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ساپورا

Asalr.zn

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
281
پسندها
3,539
امتیازها
16,513
مدال‌ها
16
  • #13
سلام به نویسنده‌ی خوش قلم^^
وقتی که ناظر رمان قشنگت شدم، هرگز به عنوان یک ناظر نخوندمش... یعنی اونقدر غرق قصه می‌شدم که یادم می‌رفت باید پارت‌های بی‌نقصت رو چکشون کنم و دوباره شروع به خوندن می‌کردم(("
زمانی که قصد داشتم از نظارت استفاء بدم تنها چیزی که نمی‌گذاشت و منو وادار می‌کرد که ادامه بدم قصه‌ی قشنگی بود که نجلا و رسول رقم زده بودن و همیشه از این بابت ناراحت بودم، امّا الان خوشحالم که به عنوان یک خواننده، با اشتیاق همراهت هستم و با خیال راحت از خوندن قصه‌ی زیبات لذت می‌برم و به جرعت می‌تونم بگم که با شخصیت‌هات چنان انسی برقرار می‌کنم که انگار اون‌هارو درست روبه‌روم و در واقعیت تماشا می‌کنم، این نشون میده که چقدر عاشقِ رمانتم و چقدر اعلان‌هام رو برای خوندنش چک می‌کنم که یوقت پارتی از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Asalr.zn

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,539
پسندها
64,159
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • #14
«زندگی سرد بود، اما
عشق می‌توانست کارگر باشد
می‌توان قطب را جهنم کرد
پای دل در میان اگر باشد»

چون آقای آذر رو دوست داری، با ایشون شروع می‌کنم.
این چند روز اخیر شب‌هام همراهِ نجلا صبح شد. البته بیشتر با خانوم موسوی گفتن‌های رو اعصاب ترکاشوند. قشنگ با هر خانوم موسویش یه اه باز این مرتیکه سمج تو سرم می‌پیچید. و خب...با این‌که هنوزم مثل چسب هر جا نجلا میره همراهشه، از صفحه سه به بعد از رو مخی فراطبیعی‌ش کم شده.
رمان‌های نسل جدید یا بهتر بگم معاصر (که بعدها قراره همه‌شون به منوچهر هادی ایده برای فیلم و سریال‌سازی بدن) بعضی‌هاشون انقدر از حالت واقعی خارج شدن که با خوندنشون میگم خب حتماً من تو یه سرزمین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : FATEME078❁

Abiii

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
432
پسندها
5,709
امتیازها
21,413
مدال‌ها
14
  • #15
سلااااام نویسنده‌جان :610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678:
جدا از اینکه قلم قشنگت رو بسی بسیار دوست دارم اما واقعیتش بیشترین چیزی که باعث شد من مجذوب این رمان بشم، دغدغه‌مندیت بود که در طول داستان چشمک میزد و شخصیت پردازی قویت برای شخصیت نجلاست؛ انگار که دستش رو گرفته و از دل جامعه بیرون کشیده باشی.
شخصیت ترکاشوند هم یه کم رو مخ بود ولی کم کم داره ازش خوشم میاد، بچه خوبیه، راضی‌ام ازش:390:

در آخر، ازت ممنونم که به همچین موضوع مهمی پرداختی و بهترین‌ها رو برات آرزومندم:flowersmile:
 
آخرین ویرایش
امضا : Abiii

vanil

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
70
پسندها
419
امتیازها
2,648
مدال‌ها
5
  • #16
سلام و خسته نباشید هم به خودتون و هم به ذهن خلاق‌تون.
راستش وقتی اسم رمان‌تون رو دیدم کنجکاو شدم که محتواش رو بخونم. ما توی جامعه‌مون حق زنان و دختران یکمی زیادی ضایع میشه و تک‌تک کلمات‌تون از دل تک‌تک دختران ایران زمین بلند میشه. تمام موضوعاتی که در مقدمه و بعد در گذر داستان دیده میشه مشغله‌ای هست که قطعا هممون در زندگی واقعی باهاش روبه‌رو شدیم و با خودمون گفتیم این فرهنگ‌های مسخره کی می‌خوان تموم بشن؟
نوشته شما هر چند که فقط یک رمانه اما می‌تونه گوشه‌ای از اصلاح عادت‌های غلط را به دست بگیره و این افتخار آفرینه!
شخصیت‌های داستان‌تون هم مثل آدم‌های توی جامعه هستند که به خوبی بهشون پرداختید و میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد. روال داستان و پستی و بلندی داستان هم به جذابیت رمان‌تون اضافه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : vanil

ZOHREH73

نو ورود
سطح
11
 
ارسالی‌ها
19
پسندها
3,646
امتیازها
15,990
مدال‌ها
8
  • #17
یعنی از بلایی که سر کیوان اون همسر دومش قرار سرش بیاد چقدر کیفور میشم وای که اگه از اون خانم رسما طلاق بگیره و بعد از مدتی نجلا هم ازدواج کرده و اون خانم بیاد بیمارستان و... :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: اما خب کاری از دستش برنیاد چون هم نجلا ازدواج کرده هم خودش طلاق گرفته و با یه بچه رو دستش مونده کیوان هم عاشق یکی دیگه به غیر از نجلا تو بیمارستان شده باشه و به توافق رسیده باشن و به زودی هم ازدواج کنن اون خانم سوم هم بدبخت شه مثل همونی که زاغ سیاه نجلا رو تو بیمارستان‌‌.. همه جا هم هی فضولی‌ می‌کنه با چشماش :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 

میم پناه

نویسنده افتخاری
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,251
پسندها
85,320
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
29
  • نویسنده موضوع
  • #18
آخرین ویرایش
امضا : میم پناه

ZOHREH73

نو ورود
سطح
11
 
ارسالی‌ها
19
پسندها
3,646
امتیازها
15,990
مدال‌ها
8
  • #19
دیگه یه دفعه گفتم بذار شدت علاقه به ادامه داستان رو اینجا بگم شرمنده چیز دیگه‌ای به ذهنم نیومد برای گفتمان آزاد
 

P A R I S A

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
916
پسندها
18,571
امتیازها
40,273
مدال‌ها
31
  • #20
سلام وقتت بخیر
تنها چیزی که میتونم بگم اینکه همه چیز فوق العاده بود
قبلاً چندین بار قصد کرده بودم بخونمش ولی هی یه اتفاقی می افتاد و نمیشد تا اینکه امشب نشستم خوندمش و واقعا میتونم بگم هه چیز عالی بود
دیالوگ ها، شخصیت ها و...
همه چیز عالیه
موفق باشی و قلمت مانا
 
امضا : P A R I S A

موضوعات مشابه

عقب
بالا