متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دنباله دار مشاعره…

  • نویسنده موضوع Sanaz.ranjbar
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 114
  • بازدیدها 2,628
  • کاربران تگ شده هیچ

Sanaz.ranjbar

نو ورود
سطح
6
 
ارسالی‌ها
35
پسندها
475
امتیازها
2,623
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • #31
دلم چون صخره محکم بود اما عشق کاری کرد
که این ویرانه مدتهاست محتاج مرمت هاست

سجاد سامانی
تو مرا یاد کنی یا نکنی،
باورت گر بشود،گر نشود…
حرفی نیست؛امّا نفسم میگیرد در هوایی که نفس‌های تو نیست…

«سهراب سپهری»
 
امضا : Sanaz.ranjbar

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,132
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #32
تو مرا یاد کنی یا نکنی،
باورت گر بشود،گر نشود…
حرفی نیست؛امّا نفسم میگیرد در هوایی که نفس‌های تو نیست…

«سهراب سپهری»
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو

گر چه به شعله میکشی قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمیدهم یک سر تار موی تو

حسین منزوی
 
امضا : m.sina

(پرواز)

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
569
امتیازها
2,590
مدال‌ها
4
  • #33
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو
تا نرود نفس ز تن پا نکشم ز کوی تو

گر چه به شعله میکشی قلب مرا به عشوه ات
بر دو جهان نمیدهم یک سر تار موی تو

حسین منزوی

وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,132
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #34
امضا : m.sina

(پرواز)

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
569
امتیازها
2,590
مدال‌ها
4
  • #35
تو عجب تنگه ی عابرکشی ای معبر عشق
که به جز کشته ی عاشق نکند از تو عبور
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
با خبر باش که در حسرت دیدار تو ام

گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار تو ام
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,132
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #36
روزگاریست در این کوچه گرفتار توام
با خبر باش که در حسرت دیدار تو ام

گفته بودی که طبیب دل هر بیماری
پس طبیب دل من باش که بیمار تو ام
مرا که شانه ام از حمل آفتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست
 
امضا : m.sina

(پرواز)

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
569
امتیازها
2,590
مدال‌ها
4
  • #37
مرا که شانه ام از حمل آفتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست

تقدیر الهی چو پی سوختن ماست
مانیز بسازیم به تقدیر الهی
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,132
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #38
امضا : m.sina

(پرواز)

نو ورود
سطح
5
 
ارسالی‌ها
9
پسندها
569
امتیازها
2,590
مدال‌ها
4
  • #39
یک نگاه تو ام از نقد دو عالم بس بود
یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم
 

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,517
پسندها
7,132
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #40
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

هوادارانِ کویش را چو جانِ خویشتن دارم
مرکزِ خاک است گردون آسمانِ عشق را
لامکان یک پله باشد آستانِ عشق را

تا چه آید روشن است از دستِ این یک قبضه خاک
چرخ نتوانست زه کردن کمانِ عشق را
 
امضا : m.sina

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا