گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد هیچستان | زهرا نویسنده انجمن یک رمان

[Violinist cat❁]

به نام ایران
نام اثر: هیچستان
نویسنده: زهرا
مقدمه:
از هیچِ این هیچستان پوچ و وهم‌های واهی، رسیده‌ام به نامه‌هایی لبریز کلمات که از خون دل من برخاسته و به چشمان تو می‌ریزد.
قلم را که به دست می‌گیرم چو عابری بی‌مقصد نمی‌دانم به کجا خواهم رفت و چه خواهم نوشت. اصلا جز غم‌نامه‌هایی ملال‌آور چه دارم بگویم؟ می‌دانم شاید هرگز این‌ها را نخوانی‌. اصلا شاید به محض دیدن نام منحوسم روی پاکت آن را پاره کنی. حق داری اگر مرا حق نشناس و دورو ببینی.
من می‌گویم عاشق ستارگانم اما شب‌ها پنجره‌ام را می‌بندم. می‌خواهم در آغوشت بگیرم و سرت را به سینه‌ام بفشارم اما برایت نامه می‌نویسم.
عزیزم، مرا ببخش اگر جای صبحی درخشان، تاریک‌ترین شب‌های پنجره‌ات شدم.

[URL...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Deleted]

وقتی میگم تلپاتی داریم، اونم از نوع عجیبش یعنی همین
خب زهرای عزیزم؛
خوشبختانه از اول تا پایان هیچستان همراه لیلی (لی‌لی) بودم و از این بابت خوشحالم. قلم تو شایستگی بالایی داره، به‌خصوص وقتی که برای خونه بنویسی...هیچستان جاییه که منم خیلی وقتا تو ذهنم براش نامه‌نگاری می‌کنم، «هیچ» کلمه عجیبیه و حس کردنش عجیب‌تر. شاید هم خودمونیم، هیچی بعید نیست. به‌هرحال، لذت بردم از نوشته‌های لی‌لی. هرچقدرم برای کسایی که می‌دونست نوشته‌هاش رو نمی‌خونن بازم نامه می‌نوشت اما، ما نویسنده‌ها هم ی طورایی همینیم.
مرسی که هیچستان رو نوشتی، جاش بین مابقی آثارت خالی بود.

 

[Violinist cat❁]

وقتی میگم تلپاتی داریم، اونم از نوع عجیبش یعنی همین
خب زهرای عزیزم؛
خوشبختانه از اول تا پایان هیچستان همراه لیلی (لی‌لی) بودم و از این بابت خوشحالم. قلم تو شایستگی بالایی داره، به‌خصوص وقتی که برای خونه بنویسی...هیچستان جاییه که منم خیلی وقتا تو ذهنم براش نامه‌نگاری می‌کنم، «هیچ» کلمه عجیبیه و حس کردنش عجیب‌تر. شاید هم خودمونیم، هیچی بعید نیست. به‌هرحال، لذت بردم از نوشته‌های لی‌لی. هرچقدرم برای کسایی که می‌دونست نوشته‌هاش رو نمی‌خونن بازم نامه می‌نوشت اما، ما نویسنده‌ها هم ی طورایی همینیم.
مرسی که هیچستان رو نوشتی، جاش بین مابقی آثارت خالی بود.

آیان، ممنون که برام دیدگاهت رو نوشتی. خیلی باارزشه♡

 

[crazy.angel]

آشنای عزیز نامه های شما زیادی با قلب و روح آدم بازی میکند درست مثل آدمی که سرگردان در کویری پر از ستاره دنبال ستاره قطب جنوب میگردد نامه هایی که تاریخ شان به ترتیب نبود جذاب و آرام بخش بود. انگاری که دلیلی نبود دنبال چیزی بگردی قلمتان و ذهن به شدت جذاب و متفکری دارید. انتخاب کلمات به شدت قوی و زیبا بود. ولی گاهی گم میشدم ما بین احساساتی که لیلی به کار میبرد و یا قصد بیان دشت. آخرین نامه از طرف فرهاد به شدت ناراحت کننده بود و انگاری اصلا احساسی به لیلی نداشت. پایان شوکه کننده ای بود ولی به گمانم درست مثل قصه زندگی لیلی شما بود

 

[Violinist cat❁]

آشنای عزیز نامه های شما زیادی با قلب و روح آدم بازی میکند درست مثل آدمی که سرگردان در کویری پر از ستاره دنبال ستاره قطب جنوب میگردد نامه هایی که تاریخ شان به ترتیب نبود جذاب و آرام بخش بود. انگاری که دلیلی نبود دنبال چیزی بگردی قلمتان و ذهن به شدت جذاب و متفکری دارید. انتخاب کلمات به شدت قوی و زیبا بود. ولی گاهی گم میشدم ما بین احساساتی که لیلی به کار میبرد و یا قصد بیان دشت. آخرین نامه از طرف فرهاد به شدت ناراحت کننده بود و انگاری اصلا احساسی به لیلی نداشت.

سلاممم
ممنون که وقت گذاشتی و برام نوشتی
خب اینو خوب فهمیدی. خیلیا متوجه بی‌احساس بودن نامه فرهاد نشدن
ولی دوست دارم بدونم اون یه دونه پست رو چرا واو دادی:"

 

[crazy.angel]

سلاممم
ممنون که وقت گذاشتی و برام نوشتی
خب اینو خوب فهمیدی. خیلیا متوجه بی‌احساس بودن نامه فرهاد نشدن
ولی دوست دارم بدونم اون یه دونه پست رو چرا واو دادی:"

سلام نوشته خیلی زیبایی و افتخار میکنم که وقتم برای خوندنش گذاشتم. احساسی که از نامه گرفتم به شدت عجیب بود, احساس نا اومدی و خستگی داشت انگاری که لیلی بین هزاران برگه نامه گم شده بود. درست مثل حسی بود که من بد از آخرین نامه گرفتم. حسی که منتظر نامه برای وقت گذروندن ملی و لیلی بودم. منتظر بودم لیلی برای شیرین از کارهایی که با ملی کردن بگه. ولی بد از نامه ای که لیلی برای ملی نوشت و گفت که فردا به دیدنش و چقدر لیلی منتظر آمدن ملی بود. ولی بد از اون نامه دیگر...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Rahel.]

"هیچستان" جاییه که گاهی هممون بهش سر میزنیم اما نامه‌های تو به مقصد هیچستان جوری به جون ادم رسوخ میکرد که دلم خواست من هیچستان باشم و مقشد نامه‌های پر نغز تو!
هیچستان تجربه لذت بخشی برای من بود
قلمت سبز کیوت من

 

[Roshanak_QW]

واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم، هیچستان یه دلنوشته جذاب که نامه‌هایی که از لیلی فرستاده میشد و آخرین نامه فرهاد....
دلم میخواست یه بلایی سر فرهاد بیارم خیلی سرد انگار برخورد میکرد حالا بگذریم
استفاده از معادل‌های کلمات و چینش کلمات خیلی خوب بود و واقعا به دل می‌نشست اولین دلنوشتت بود که متفاوت از بقیه نوشته بودی ولی بازم عالی بود، شروع هیچستان رو یادم نمیره صحبتی که باهم داخله تلگرام داشتیم و اصرار زیادم برای اینکه نامه‌هارو سریع‌تر مرتب کنی و شروع کنی این دلنوشته متفاوت رو.
این قسمت دلنوشته رو خیلی دوست داشتم

گناه من این است در زمانه‌ای که همه از فکر و خیال بیزارند، می‌اندیشم.
در روزگاری که همه از درکِ هم عاجزند، پر از ادراکم.
و وقتی دیگران کتاب‌ها را آتش می‌زنند، من روی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Violinist cat❁]

واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم، هیچستان یه دلنوشته جذاب که نامه‌هایی که از لیلی فرستاده میشد و آخرین نامه فرهاد....
دلم میخواست یه بلایی سر فرهاد بیارم خیلی سرد انگار برخورد میکرد حالا بگذریم
استفاده از معادل‌های کلمات و چینش کلمات خیلی خوب بود و واقعا به دل می‌نشست اولین دلنوشتت بود که متفاوت از بقیه نوشته بودی ولی بازم عالی بود، شروع هیچستان رو یادم نمیره صحبتی که باهم داخله تلگرام داشتیم و اصرار زیادم برای اینکه نامه‌هارو سریع‌تر مرتب کنی و شروع کنی این دلنوشته متفاوت رو.
این قسمت دلنوشته رو خیلی دوست داشتم

و این قسمت خیلی خفن بود

البته که همه دلنوشتت خفن بود ولی این دو قسمت ناجور به دلم نشست
واقعا خوشحال شدم از خوندن دلنوشتت و...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Rigina]

سلام عزیزم
بزار با کلمه عالی شروع کنم
اونقدری که عنوان دلنوشته برام جذاب بود نمیدونم چه جوری بیان کنم
عنوان خیلی نو برام بود و ایده جدید
موضوع دلنوشته جوری بود که مخاطب جذب می‌کرد برای خوندن و به شخصا کنجکاو شدم که در رابطه چی قراره بخونم؟
خلاصه دلنوشته واقعا دوستش داشتم
بیشتر تکه های دلنوشته رو دوست داشتم دیدم اگه بخوام بفرستم خیلی میشه
اینکه شروعش با نامه لیللی باشه و پایانش با نامه فرهاد واقعا دلنشین بود
از اینکه چنین تجربه خوبی داشتم خوشحالم
موفق باشی عزیزم ♡