شاعرغیرپارسی اشعار اِدموند اسپنسر

  • نویسنده موضوع Negar.Dayani
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 61
  • کاربران تگ شده هیچ

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/3/21
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,238
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
17
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
محبوبم به سان یخ است

محبوبم به سان یخ است و
من به سان آتش
این کدامین سرمای عظیم ست
که در کویر تفتیده من
ذوب نمی شود ، که هیچ
سخت تر و سخت تر قد می کشد
آن گونه که ناله اش در من
چگونه می شود که سرمای قلب منجمدش
به حرارت بی حدم
اجازه بروز نمی دهد
اما من
بیشتر و بیشتر
در شهدی جوشان گر می گیرم
و حس می کنم شراره هایم
افزوده می شوند و بالا می گیرند
جز معجزه چه می توان گفت
بر آتشی که همه چیز را می گدازد و
یخ می پرورد
و بر یخی که با کرختی سرما منجمد می شود
و به جادویی
آتش بر می افروزد
جادوی عشق
با عقل سربه راه
آن می کند که
ماهیت عناصر دیگرگون می شود
 
امضا : Negar.Dayani

Negar.Dayani

مدیر بازنشسته شعرکده
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
13/3/21
ارسالی‌ها
424
پسندها
11,238
امتیازها
27,613
مدال‌ها
15
سن
17
سطح
19
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
شعر روزی نامش را نوشتم

روزي نامش را روي شن ساحل نوشتم
اما امواج آمدند آن را شستند و رفتند:
دوباره آن را با دست ديگر نوشتم
اما موج آمد و دردهايم را شكار خود ساخت
معشوق گفت: اي مرد بيهوده مي‌كوشي
می‌خواهی چيزي فاني را جاويد سازي
من خود مي‌پسندم كه اين گونه فنا شوم
و برآنم تا نامم اين گونه پاك شود
گفتم: نه، بگذار تا چيز هاي پست تر
در غبار بميرند، اما تو بايستي با افتخار شهرت نيك زندگي كني:
بعيد است که شعر من خوبي نیکی تو را ابدي سازد
و در آسمان نام با شكوه ترا بنويسد
چه وقتي كه مرگ همه ي جهان را مقهور مي سازد
عشق ماست که خواهد زيست و زندگي تازه ای آغاز می شود.
 
امضا : Negar.Dayani

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا