متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

طنز بیا اینجا شاد بشی

  • نویسنده موضوع atia
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 154
  • بازدیدها 6,593
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

atia

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
220
پسندها
5,195
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #91
ஜ۩۩ஜ ❤atia❤ஜ۩۩ஜ:
امروز با سر و صدای مامان بابام از خواب پریدم

رفتم بیرون میپرسم چی شده !؟

بابام میگه من دیشب خواب دیدم یه زن دیگه گرفتم



واسه مامانت تعریف کردم،

اونم گیر داده باید همین الان بخوابی و طلاقش بدی
 
امضا : atia

Adrian

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
125
پسندها
2,557
امتیازها
14,063
مدال‌ها
10
  • #92
رفتم خارج میخواستن انقلاب کنن یه دسته اعلامیه بهم دادن گفتن share it

گفتم من zapyaدارم

کل انقلابیون فرار کردن از اون منطقه
 
امضا : Adrian

atia

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
220
پسندها
5,195
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #93
به مامانم میگم
مامان من که همش دارم سالاد میخورم
چرا باز چاق میشم؟


میگه :
گاو هم همش علف میخوره ببین هیکلشو

من که کلا قانع شدم
 
امضا : atia

atia

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
220
پسندها
5,195
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #94
پای بابام ضربه خورده بود، مامانم

زردچوبه و تخم مرغ و کره حیوانی

و ... گذاشته بود رو پاش رفته بودن دکتر

دکتره گفته بود

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ "سیب زمینی هم میذاشتین کوکو درست میکردین دیگه"

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
 
امضا : atia

atia

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
220
پسندها
5,195
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #95
بچه : مامان، چرا لباس عروس سفیده؟





چون بهترین روز زندگیشه
پس چرا لباس داماد سیاهه؟
.
.
برو گمشو تو اتاقت درستو بخون...
 
امضا : atia

atia

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
220
پسندها
5,195
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #96
مدشده ب بچه هاشون کلمه ی لطفا یادمیدن ولی رو هیچ قسمت تربیتی دیگش کارنمیکنن. امروز مامانه گفت بازی بسه بریم خونه

بچه ش گفت مامان خفه شو لطفا
 
امضا : atia

atia

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
220
پسندها
5,195
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #97
مامانم یه جوری گفت:
من دختر شوهر نمیدم.
که خواستگاری پشت در دااااااد زدن
باد بان ها رو بکشییییید
به عقب برمیگردیم‍♀
 
امضا : atia

atia

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
220
پسندها
5,195
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #98
دیشب به مامانم میگم منو بفرست خونه شوهر خودتو راحت کن

میگه اولا کسی از جونش سیر نشده بیاد تو رو بگیره...!
دوما حق الناسه!
ما خودمونو راحت کنیم دیگران رو ناراحت؟!

عاشقتم ننه :))))
 
امضا : atia

zahra.a.83

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
41
پسندها
920
امتیازها
7,913
  • #99
نوشیدنی خریده بودم واسه اینگه کسی نفهمه ریختم تو شیشه ی گلاب ......فردا رفتم یخچال وباز کردم دیدم شیشه ها خالیه ازماان بزرگم پرسیدم :مامان بزرگ گلابای من کجاست؟برگشت گفت :امروز سفره داشت گلاباتو ریختم تو شربتا ننه خیرببینی آخر مجلس یه شورو حالی پیدا کرده بود که نگو نپرس.خانما همه با هم داد میزدن یا تتتتلووو ظهور کن.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : zahra.a.83

atia

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
220
پسندها
5,195
امتیازها
22,273
مدال‌ها
11
  • نویسنده موضوع
  • #100
منو دزدیده بودن دزده زنگ زد خونمون..
مامانم جواب داد.
دزده گفت:ما بچتونو دزدیدیم پنجاه میلیون بیارید تا برش گردونیم…
مامانم گفت بهش آب میدین؟
دزده گفت آره گفت غذا میدین بهش؟ گفت آره،
گفت جایه خواب داره؟ گفت آره……،

گفت : بیاین داداششم ببرید!!!!!
 
امضا : atia
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
533
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
253

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا