نقد همراه نقد همراه رمان زاچ | مهسا صفری، SETAREH❀/ توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع MAEIN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 2
  • بازدیدها 135
  • کاربران تگ شده هیچ

MAEIN

مدیر تالار نقد + ناظر رمان
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
18/4/21
ارسالی‌ها
1,718
پسندها
4,367
امتیازها
21,173
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
~بسم رب النور~

IMG_20210302_234904_390.jpg


با سلام خدمت نویسنده محترم!
«نقد همچون آیینه‌ی نگرش ماست، بنگرید آیینه‌ی وجودیت را»

رمان «زاچ» بر اساس تعداد پست‌های صلاح دیده شده توسط مدیر مربوط، توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول و پیشنهاداتی برای درخشیدن شما نویسنده عزیز نقد گردیده است.
لطفا کمی صبر کنید تا تعداد پست مشخصی از رمان شما نقد همراه شود و داخل تاپیک قرار گیرند.
پس از مطالعه نقدها، موظف هستید رمان خود را ویرایش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

ANAM CARA

سرپرست ادبیات + مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
13/1/21
ارسالی‌ها
1,803
پسندها
24,338
امتیازها
44,573
مدال‌ها
37
سن
19
سطح
28
 
  • مدیر
  • #2
بسم‌تعالی~
نقد همراه: رمان زاچ
منتقد: ANAM CARA
این نقد از پارت 3 تا 7 تنظیم شده است.

«پارت 3»
همگی مقابل کلیسا ایستاده بودند و از عظمت آن، انگشت به دهان مانده بودند. (اگه فعل بودند اولی؛ به قرینه‌ی لفظی حذف بشه جمله شکل بهتری می‌گیره.) کلیسای سرکیس مقدس سال «۱۹۷۰ میلادی» به هزینه فردی خیِر به نام «مارکار سرکیسیان» بنا شده است (جمله‌ی اولی فعلش ماضی بود؛ ولی با «است» جمله‌ی دوم که مضارع‌ست،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ANAM CARA

KHAZAAN

مدیر تالار نقد + گوینده آزمایشی
پرسنل مدیریت
مدیر تالار نقد
تاریخ ثبت‌نام
20/12/18
ارسالی‌ها
898
پسندها
65,639
امتیازها
58,173
مدال‌ها
34
سن
20
سطح
43
 
  • مدیر
  • #3
#8
همگی از کلیسا خارج شدند و به سمت ماشین هاکان رفتند. هاکان پشت رل نشست و خطاب به آن‌ها گفت:
- بریم یه چیزی بخوریم؟
شایان سریع‌تر از همه مداخله کرد:
- آره موافقم، بریم کافه‌ای که من میگم.
سورا و نسترن نیز موافقت‌شان (موافقتشان) را اعلام کردند و هاکان، ماشین را به سوی مقصد به حرکت در آورد. سورا با فکری پریشان، سرش را به شیشه چسباند. پلک‌هایش سنگینی می‌کردند. از حس و حالی که تجربه کرده بود، واهمه داشت. (احساسات در این قسمت مصنوعی هستند و خیلی سریع از روی آن‌ها عبور کرده‌اید.‌ بهتر از کمی بیشتر از زان بدن کمک بگیرید و صرافا به بیان پریشانی بسنده نکنید.) به یاد داشت که در کتابِ هاکان، یک بخش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : KHAZAAN
عقب
بالا