میدانیم کـه خود، حجاب لقای مولاییم و دل از غیر برنتابیده و بـه یگانگی نمی اندیشیم؛
ولی قسم بـه حقیقت انتظار، کـه درکنار خُم عشقت بـه صبوری ایستاده ایم.
ملامت اغیار و بیگانه پرستان، توان و تاب ما نخواهد ربود اگر چه دل از طعن بد اندیش، می سوزد.
در هنگامه ي غیبت کـه از دیده هاي بی سویمان پنهانی، دردهای ناگفته، توان گفتن؛ چه ان گاه کـه آیی و رخ بـه جلوه آرایی، ظهور تو درمان درد دیرین و مرهم زخم زمان فراق خواهد شد.