همگانی همگانی | متن‌های ترسناک

  • نویسنده موضوع برن اوت؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 11
  • بازدیدها 107
  • کاربران تگ شده هیچ

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
این آلونک، کشتارگاهی برای نقل وحشت‌هاست.
قبل از ورود

بمیرید..
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
روزهای اولی که مجبور بودم بخاطر کارم توی این کلبه ساکن شم از مترسک ته مزرعه میترسیدم. راستش احساس میکردم شبها سرش رو به سمت پنجره میچرخونه و با چشمای توخالیش بهم زل میزنه بنابراین شماره ی صاحب کلبه رو گرفتم و راجب اون مترسک پرسیدم اما اون گفت : ما هيچ مترسکی تو مزرعه نداریم
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
هیچ وقت دوست نداشتم پسرم تنها بمیره بخاطر همین بهش اجازه دادم دوستاش رو به خونه دعوت کنه
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
دیشب داشتم دوش میگرفتم هیچکس خونه نبود که یک لحظه صدای حرکت پرده ها را شنیدم،فکر کردم که حتما یکی از پنجره ها بازه...
حولمو برداشتم تا برم پنجره رو ببندم اما دیدم که همشون بسته بود . اهمیت ندادم بهش اما وقتی دوباره به حموم برگشتم دیدم یکی تو مه آینه حمامم نوشته بود" تو تنها نیستی "
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
•|خونه مون رو عوض کرده بودیم و خیلی سختمون بود. هرچی هم گذشت بدتر شد. من هر شب از خواب میپریدم و حس میکردم یه مرد دم در استان ه نگاهم میکنه .

اینقدر اذیت شدیم که نزدیک سال نو خونمون رو عوض کردیم وقتی رفتیم از اونجا بابام گفت مردی صاحبخانه یک هفته قبل از اومدن ما مرده :)
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
‌کودکی را که بیرون از یک انبار متروکه نجات دادیم غرق در خون بود، نفس نفس می زد و مدام درباره اسیر شدن توسط "خانواده ای" که همه را مجبور به ایفای نقش های متفاوت می کردند، صحبت میکرد و میگفت که باید برویم و آن ها را هم نجات دهیم ...
ازش مسیرو پرسیدم و در حال رفتن به سمت اون خونه بودیم ...
برای اینکه آرومش کنم ازش پرسیدیم که در این خونه چه نقشی بازی می‌کرد، که او پاسخ داد: " طعمه ".
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
چهار صبح داری میخوابی
پا میشی اب بخوری یه دست زرد و با ناخن های بلند رو روی بالشت میبینی پتو رو میندازی روت شیر حموم باز میشه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

‌‌‎‌‌‎‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
همیشه آرزو داشتم با لباس عروس جلوی آینه برقصم. اون شب که خودم رو با لباس عروس جلوی آینه دیدم دیگه ارزو نکردم و سالهاست ک اعصابم ضعیف شده و از همه چی میترسم ، اون شب من تو جام بودم و اونی که جلوی آینه بود من نبودم...
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
من مدام توی آینه می بینم که زنی همه اعضای خانواده من رو به قتل میرسونه..
هر وقت توی آینه نگاه میکنم چیزای عجیبی میبینم.
او به چشمان ترسناک مرده به من نگاه می کند و با دست خود حالت شست را به سمت پایین می گیرد.

سپس انگشت شست خود را به آرامی آن را روی گردنم می کشند و لبخندی تهدیدآمیز می زنند.
او مرا می ترساند‌ و من واقعا ازش میترسم اما نمیتونم این موضوع رو به خانوادم بگم...
من فقط می خواهم از این باری که باید تحمل کنم رها شم.

نمی خواهم ببینم که زنی که توی آینه میبینم کسایی را که دوستش دارم رو از بین میبره برای همین خودم باید زودتر دست بکار بشم و اونو از بین ببرم
اما نکته اینه که...

تنها کسی که توی آینه میبینم فقط خودمم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : برن اوت؛

برن اوت؛

مدیر تالار وحشت + گوینده انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سرگرمی
تاریخ ثبت‌نام
4/8/21
ارسالی‌ها
2,703
پسندها
33,654
امتیازها
66,873
مدال‌ها
48
سطح
33
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
چه حسي بهت دست ميده وقتي...
روي سقف دوتا چشم سفيد و قرمز ببيني
‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
 
امضا : برن اوت؛

موضوعات مشابه

عقب
بالا