Cancer کنسر | Cancer

[Kalŏn]

یه کنسر/تیر: وقتاییکه دلم برات تنگ میشه؟ امیدوارم شب نباشه. و امیدوارم بلاکم هم کرده باشی. وگرنه کارایی میکنم که فرداش دلم میخواد روم بزنن "این کالا موجود نیست".

 

[Kalŏn]

ما کنسر ها زیادی اهمیت دادیم. به اون احمقی که لیاقتمون رو نداشت و همه اش قلبمون رو شکست زیادی اهمیت دادیم. آره راستش احمق اصلی اینجا ماییم.

 

[Kalŏn]

وفادار ترین؟ کنسر.

 

[Kalŏn]

داش تو هنوز نخوابیدی؟
کنسر: دارم فکر میکنم برم قیچی بگیرم و خودم رو کچل کنم. مزاحم نشو.

 

[Kalŏn]

زبان عشق کنسر؟
هرکی اذیتت کنه رو ریز ریز میکنه.

 

[Kalŏn]

باب اسفنجی کنسر باشه.

 

[Kalŏn]

کنسر؟

-«نه من از دست تو عصبانی نیستم، فقط ناامید شدم.»
-قبل از این که تو ولش کنی، اون تو رو ول میکنه.
-حسودیش نمیشه فقط حالش از چیپ بودنت بهم میخوره.

 

[Kalŏn]

کنسر وقتی می‌خواد بگه دوست دارم: " با اینکه شتری بیش نیستی، ولی نرو".

 

[Kalŏn]

کنسر: من یه سوسک تو مغزم دارم که تو خوشحال ترین لحظه زندگیمم یهو تو مغزم شروع به تولید ناراحتی میکنه.

 

[Kalŏn]

چرا عاشقش شدی؟
کنسر: همه اش سورپرایز های کوچولو کوچولو برای شوکه کردن من داره. زندگی پر از ادرنالین. دیگه چی می خوام خب.