Kalŏn پرسنل مدیریت مدیر تالار شعرکده سطح 41 ارسالیها 9,755 پسندها 41,101 امتیازها 96,873 مدالها 42 9/6/24 مدیر #71 داش تو هنوز نخوابیدی؟ لئو: کاش بخوابم واقعا وگرنه خر میشم و اون پیامی که نباید بدم رو میدم. :) امضا : Kalŏn
Kalŏn پرسنل مدیریت مدیر تالار شعرکده سطح 41 ارسالیها 9,755 پسندها 41,101 امتیازها 96,873 مدالها 42 9/6/24 مدیر #72 موقعیت: روز ولنتاین سینگلی. لئو: خودم پول دارم. واسه خودم هدیه میخرم. برای یه هدیه ارزش نداره یک عن رو تحمل کنم. (فشار میخورد.) امضا : Kalŏn
موقعیت: روز ولنتاین سینگلی. لئو: خودم پول دارم. واسه خودم هدیه میخرم. برای یه هدیه ارزش نداره یک عن رو تحمل کنم. (فشار میخورد.)
Kalŏn پرسنل مدیریت مدیر تالار شعرکده سطح 41 ارسالیها 9,755 پسندها 41,101 امتیازها 96,873 مدالها 42 9/6/24 مدیر #73 رد فلگ لئو؟ تو کمک گرفتن مشکل داره و حتی اگه بخاطر مشکلاتش درحال مرگ هم باشه بازم چیزی نمیگه. امضا : Kalŏn
Seta~ ناظر داستان کوتاه سطح 44 ارسالیها 6,086 پسندها 41,378 امتیازها 84,376 مدالها 77 9/9/24 #74 ⵓ that's that me depresso لیو: وقتی هر تلاشی میکنم بهش نمیرسم، چرا دپرس نباشم؟ امضا : Seta~
Seta~ ناظر داستان کوتاه سطح 44 ارسالیها 6,086 پسندها 41,378 امتیازها 84,376 مدالها 77 9/9/24 #75 حرفایی که از ساینها نمیشنوی ‼️ لیو: تو از من توی این زمینه بهتری. امضا : Seta~
Seta~ ناظر داستان کوتاه سطح 44 ارسالیها 6,086 پسندها 41,378 امتیازها 84,376 مدالها 77 9/9/24 #76 کاشکی لیو میبودم. صادق، پر از اعتماد به نفس، پر انرژی، خوش قلب. امضا : Seta~
Seta~ ناظر داستان کوتاه سطح 44 ارسالیها 6,086 پسندها 41,378 امتیازها 84,376 مدالها 77 9/9/24 #77 نه بابا لیو عصبانی نمیشه فقط ناخود آگاه یهو اشک میریزه یا وسایلو پرتاب میکنه. امضا : Seta~
Seta~ ناظر داستان کوتاه سطح 44 ارسالیها 6,086 پسندها 41,378 امتیازها 84,376 مدالها 77 9/9/24 #78 what a motherfu*** CEO. معلومه لیو مسئولیتش رو به عهده میگیره طرف بدنیا اومده که دیگران رو رهبری کنه البته که ̎چَشم ̎ شنیدنم خیلی دوست داره.ㅤ امضا : Seta~
what a motherfu*** CEO. معلومه لیو مسئولیتش رو به عهده میگیره طرف بدنیا اومده که دیگران رو رهبری کنه البته که ̎چَشم ̎ شنیدنم خیلی دوست داره.ㅤ
Seta~ ناظر داستان کوتاه سطح 44 ارسالیها 6,086 پسندها 41,378 امتیازها 84,376 مدالها 77 9/9/24 #79 imagine hating leo تو فشار میخوری و پشت سر لیو حرف میزنی اونم میفهمه و انقدر ناراحت میشه و بهم میریزه که بابت این اتفاق وحشتناک یه چایی میخوره. امضا : Seta~
imagine hating leo تو فشار میخوری و پشت سر لیو حرف میزنی اونم میفهمه و انقدر ناراحت میشه و بهم میریزه که بابت این اتفاق وحشتناک یه چایی میخوره.
Seta~ ناظر داستان کوتاه سطح 44 ارسالیها 6,086 پسندها 41,378 امتیازها 84,376 مدالها 77 9/9/24 #80 لیو غمگین و بی اعتماد بنفس تر از قبل خودش شده ؟ احتمال داره افسرده باشه. امضا : Seta~