متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار هوتن نجات | اشعار پارسی

  • نویسنده موضوع Kalŏn
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 82
  • کاربران تگ شده هیچ

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
از اثاقک تاریک پا بیرون می گذاریم
در نور جاری صبح
تنه ی درختان مرده
در جاده افتاده
ما را دلتنگ می کند
با زنجیر اتصال ، غم یکسان داریم
و تازیانه در ردیف گام
وسوسه مان می کند .
باری سنگ بر زمین
و سنگدلان خود سلامتند
و ما سنگ می شکنیم
از نان حرام نیز نخواهیم گذشت
برده ایم و کالای کشتی
وقتی سنگ شکستیم
و آب در زمین نفوذ کرد
به راه می افتد
و ابهام تیره ی استخوان ما سوخته ست
خون غلیظ روی ستاره می میرد
و از درخت خشک ، برگ می افتد
و مرگ سپید روز
تولد سیاه شب است .
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,507
پسندها
40,727
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
از پله می شتابم
و کوچه صبح زیبایی دارد
از ساعت بانک مطمئنم
در راه باد می آید و به کوچه می نشیند
یک عابر با ساعت بیدار
با من به گفتگوست
و عابر دیگری با کنجکاوی می گذرد
چراغ روشن را می گشاید
و کفش شادمانه روی موزاییک می چرخد .
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا