- تاریخ ثبتنام
- 10/3/24
- ارسالیها
- 109
- پسندها
- 427
- امتیازها
- 2,753
- مدالها
- 5
سطح
5
- نویسنده موضوع
- #11
یهو جدی میشود و ناخنهای کاشت شدهاش را که به تازگی رنگش را عوض کرده است، روی میز پوسیدهی اتاقش میکوبد.
- بگذریم. تاحالا کسی تو زندگیت دخالت کرده؟
من: آره. یهبار بهم گفتن چرا معمار شدی... سهبار گفت... گفت... گفت و گفت اما... زمانی از این شغل به این قشنگی، دست کشیدم. ول کردم... بهخاطر حرف اون!
بهتمسخر قهقهه میزند:
- خاک تو سرت! بهخاطر حرف یه نفهم بدبخت که معلوم نیست مغز نخودی یا لوبیایی، شغل مورد علاقت رو ول کردی؟ ول کردی دست از علاقت کشیدی و تلاشهای زیادت رو پشتگوش انداختی؟ اون همه امتحان و... سختی کشیدن؟ چندین سال بهجای خوشگذرونی... ببخشینا ولی عین خر درس خوندی، بعد بهخاطر حرف یه مغز نخودی نفهم که بهجای انسان گاوه... ول کردی؟
در و دیوار را نگاه میکند و با چشمان ریز شده...
- بگذریم. تاحالا کسی تو زندگیت دخالت کرده؟
من: آره. یهبار بهم گفتن چرا معمار شدی... سهبار گفت... گفت... گفت و گفت اما... زمانی از این شغل به این قشنگی، دست کشیدم. ول کردم... بهخاطر حرف اون!
بهتمسخر قهقهه میزند:
- خاک تو سرت! بهخاطر حرف یه نفهم بدبخت که معلوم نیست مغز نخودی یا لوبیایی، شغل مورد علاقت رو ول کردی؟ ول کردی دست از علاقت کشیدی و تلاشهای زیادت رو پشتگوش انداختی؟ اون همه امتحان و... سختی کشیدن؟ چندین سال بهجای خوشگذرونی... ببخشینا ولی عین خر درس خوندی، بعد بهخاطر حرف یه مغز نخودی نفهم که بهجای انسان گاوه... ول کردی؟
در و دیوار را نگاه میکند و با چشمان ریز شده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.