یه واژه روسی وجود داره که بهش میگن "Интуиция " معنیش میشه پیدا کردن کسی یا چیز زیبایی بدون اینکه دنبالش گشته باشی یا منتظرش بوده باشی؛ مثل معجزه ای که خدا فرستاده و زندگیتو از این رو به اون رو کرده موقعی که انتظارشو نداشتی و داشتی از هم می پاشیدی.
واژهی "proculsexual": پروکال سکشوال؛ به فردی میگن که عاشق و جذب کسی یا چیزی میشه که ته دلش میدونه بهش نمیرسه. ولی به نظر من این یک صفت نیست، این اسم یک بیماری غریزیه که نصف ماها دچارشیم. امیدوارم دچارش نشیم.
واژهی Gnossienne: حس شناخت کم نسبت به کساییه که خیلی وقته باهاشون در رفت و آمدیم، به عبارتی اونا یک زندگی درونی پیچیده دارن که ما خیلی کم راجبشون می دونیم و همیشه دوست داشتیم کشفشون کنیم.
کلمه “あゆみ” به معنای امید توی قلب. ستاره ای توی تاریکی. اشتیاقی که با فکرش بیدارمیشی و با تصورش به خواب میری. دلیلی برای انجام کار ها، ادامه ی زندگی و پیشرفت. ژاپنیا بهش میگن آیومی. به معنی دلیل زیبا.
تو زبانِ فرانسه، کلمهای هست بهنامِ «Le tasian» به معنای حجم زیادی از غم و اندوه؛ درحدی که مغز پاسخ منطقی برای کنترل شرایط نداره و قلب، از شدت اندوهِ زیاد، احساسات درستی ارائه نمیده. آدمایی که باعث میشن این تعریف رو تجربه کنید، لایق موندن تو زندگیتون نیستن.
یه کلمه هست به اسم
"Looseleft"
به اون احساس فقدانی میگن که بعد مطالعه یه کتاب خیلی خوب میاد سراغت. انگار که یه چیز باارزش رو از دست دادی، انگار که دلت برای یه خاطره خوب تنگ شده و میخوای دوباره از اول تجربهاش کنی. اون اتمسفر، اون کرکترها، تک تک فضاهایی که توی سرت حین خوندن کتاب تجسم کرده بودی.
蒸発 تو ژاپن به افرادی که از زندگیشون خسته شدن و میخوان بدون هیچ ردی ناپدید بشن میگن
«یوهاتسو».
یوهاتسو درواقع به معنی تبخیر شدنه. میل به قطره بارون شدن و محو شدن.