در روانشناسی یه مفهومی داریم به نام دوسوگرایی یا ambivalence. این حالتیه که فرد بتونه همزمان احساسات و افکار متفاوت و متعارض نسبت به یک موضوع رو در خودش تحمل کنه.
اصطلاحی در ادبیات انگلیس هست به اسم
"توسکا"
یک نوع افسردگی همراه با اشتیاق که حاصل ناامیدی از عشق هست، مثل وقتی که تو میدونی هیچ برگشتی در کار نیست ولی باز هم منتظری!
تو زبان آلمانی یه کلمه هست به اسم "Geborgenheit"
به داشتن حس راحتی امنیت کامل و عشق از سمت یه نفر میگن
جوری که انگار هیچی توانایی از بین بردن حال خوبت رو نداره؛
حتی زمانی که غم و غصه داشته باشی باز چون اون یه نفر هست؛ حالت خوبه.
هوگه یا Hygge
یه کلمهٔ دانمارکیه که به حالت روحی داشتن حس آرامش، راحتی، دنج، جای گرم و نرم و خلوتی صمیمی گفته میشه. هوگه به چیز یا جای مشخصی محدود نیست و همهچی به خود تو بستگی داره؛ میتونی با خوندن یه کتاب توی خلوت خودت احساس راحتی و صمیمیت کنی یا تو جمع با رفیقهات بهترین لحظات رو بگذرونی.
قشنگترین حس رو من تو کلمه ایتالیایی
"Retrovaille"
پیدا کردم که معنیش میشه: لذت از دیدار یا پیدا کردن کسی بعد از یک جدایی طولانی. مثل وقتی که از کسی جدا میشی و هیچ امیدی به دیدن دوبارش نداری، یهو بعد از یهمدت طولانی میاد میبینیش و دوست داری خودتو تو اون لحظه جا بذاری، بمیری.
اسکیزوئید"Schizoid":
صفتی انگلیسی، به معنای انزوا، اهمیت ندادن به دیگران، نداشتن دوست، بیاحساس نسبت به همه چیز. یک اختلال شخصیتی است که با عدم علاقه به برقراری روابط اجتماعی، گرایش به یک زندگی انفرادی، پنهان کاری و رازپوشی، سردی عاطفی، جداشدگی و بیتفاوتی مشخص میشود. افراد مبتلا ممکن است نتوانند دلبستگیهای صمیمانهای با دیگران برقرار کنند و در عین حال دارای یک دنیای فانتزی بامحتوا و جزئیات کامل اما منحصراً درونی هستند.
انزوا:)