فال شب یلدا

دفتر آزادنویسی دفتر آزادنویسی سایه‌ی نمناک | نیکو کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Mers~
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 21
  • بازدیدها 788
  • کاربران تگ شده هیچ

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #11
گاه همه آن چیزی که ما را بی‌اختیار می‌کند، تفکرات منسوخ شده ماست.
افکاری که در گوشه‌ی ذهن می‌نشیند و بی اذن رسوخ می‌کند؛
بر قلب، روح، زبان و حتی اعمال ما.
شایسته باشد گاهاً گریختن را برگزینیم.
گریز از عجله، گریز از سخن، گریز از نگاه، گریز از قضاوت.
آدمی از همان ابتدای خلقت
و تا ابد
از زبان رنج خواهد کشید.
زبانی که افسارش نه به قلب و نه به عقل داده شده.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #12
رویای عزیز، به دست باد، رقصان، حیله‌ور و شکارچی بشر چنان می‌تازد گویی فناناپذیر است و شاید هست.
رویایی که به همه‌ی ما امید واهی می‌دهد.
رویایی که تا ابدالدهر از ما بیگاری می‌کشد.
این رویا عوعوی سگان است و نمی‌گذرد.
این رویا گرد سم خران است و نمی‌گذرد.
رویا، همان فریبایی است که رنگ ندارد.
رویا، همان عزرائیلی‌ست که داس ندارد.
این رویا، شاید همان "انسانم آرزوست" باشد.​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #13
شاید همه‌ی خاطره‌ام
ذهنیت و باور و نگرشم
آن چیزی نبود که باید باشد
شاید راه پیش‌ رویم
مقصد و مبدأ و سیره‌ام
آن چیزی نبود که باید باشد
شاید درد دلم
رنج و سختی و عرق پیشانی‌ام
از برای چیزی نبود که باید باشد
اما هست
مثل تمام اشتباهات یک انسان
مثل تمام توبه‌های بی سرانجام
مثل تمام راه‌های بی‌فرجام
و بیشتر از همه
همانند یک دنیای ویرانه‌ی زیر آب​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #14
قصه‌هایی از دیار غربت،
نانوشته‌های دل بی‌مرهم،
سازش دستان پینه بسته،
وداع چشمان خاموش،
دنیای به یغما رفته‌ی انسانیت
و شعله‌های قلب‌ ناامید؛
همه آن چیزی که من
به جای‌ماندگان نسبت می‌‌دهم؛
همچو خودم و سایه‌ی نمناکم​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #15
شاید حسرت یک نگاه
همان نگاهی که جانی دوباره در ذهن و قلبت می‌شود
حسرت یک سکوت
همان سکوتی که منجر به دقایقی بیشتر زنده ماندن می‌شود
حسرت یک صدا
همان صدایی که بر همه چیز سرپوش فراموشی می‌شود
حسرت یک اشک
که جرقه‌ی دشت بی آب و علف نگاهت می‌شود
حسرت یک وداع
همان وداعی که همه چیز در آن خلاصه‌ می‌شود
در وجود درگذشته‌ام بماند
و این سایه‌ای‌ست نمناک...​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #16
می‌خواستم بپرم تا فقط ببینم تو می‌ایستی تا مرا بگیری
اما انسان همواره از جایی سقوط می‌کند که بدان تکیه داده
شاید تو صخره نبودی و منم دل پریدن نداشتم
اما عین خورشید روشن است که اگر می‌شد به همین مسئله ختم می‌شد
همچو شعر حافظ که گوید:
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز ماه‌رویان این کار کمتر آید​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #17
چه افسانه‌ها
که نرفت و نیامد
و چه داستان‌ها
که گفته نشد
و چه مثل‌ها
که رواج نیافت
که شاید
به قدری
این اشرف مخلوقات
آدم شود​
 
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #18
به علت سرعت بالای صوت کسی به داد کسی نمیرسد
از فرط حماقت کسی رویای منطق را در ذهن نمی پروراند
از شر شی*طان همه به گناه رجوع کرده‌اند
از غم ساعت همه وقت کشی می کنند
از سر عقده همه کاذب شده اند
به هرجا نگاه کنی از سر این تناقض سرت سوت میکشد...​
 
آخرین ویرایش
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #19
فنجان شکسته
دست های خونین
قلبی بی رمق
سکوت آزار دهنده
من همچنان از یاد نخواهم برد نگاه های سرکش را
نگاه هایی که هنوز هم پشت جلد امن زیبایی دست میبرند سوی ذهن
تجاوزگرانی، دلربا نام
وحشی خویانی، عاشق پیشه
دیکتاتور هایی، اهل قلم
و شاید این همان قیامت باشد
دسیسه ی زیبایی و احساس و سیاست...​
 
آخرین ویرایش
امضا : HOOYAR

HOOYAR

ویراستار آزمایشی
سطح
9
 
ارسالی‌ها
217
پسندها
1,892
امتیازها
11,713
مدال‌ها
8
سن
18
  • #20
من به رستاخیز معتقدم
اللخصوص رستاخیز ذهن ها
همه چیز در چشم به هم زدنی وارونه می‌شود
رستاخیز ذهن ها نیز به همین گونه است
آنگاه که کسی زیبایی ذهن ها را
نه به چشم و نه به دل دید
ذهن زیبا معکوس عمل می کند
ذره‌ذره کدر، مات، سرد و تاریکتر می‌شود
دیگر نه قلب چاره گر است و نه وجدان
هیچ عواطفی را در این ذهن مالامال از تیرگی نخواهید یافت
و این همان وعده ی روشنفکران به شماست
اگر ذهن های زیبا را
حتی به غلط،
نوازش نکنید
رستاخیز اینان آغاز
و مرگ متکبران فرا می رسد
از تاریکی ذهن های زیبا بترسید...​
 
آخرین ویرایش
امضا : HOOYAR

موضوعات مشابه

عقب
بالا