میخواهی
من را
به بیخبری از خودت
عادت بدهی؟
من
به بیخبری از تو
عادت نمیکنم
من به نبودنت
عادت نمیکنم
به بودنت
عادت نمیکنم
من
فقط میتوانم عاشق بشوم
که شدهام.
بگذار اسمش را هرچه میخواهند بگذارند
هرچه بود همین بود
حرفهایی که تو باید میشنیدی
و من باید میگفتم
اگر خواستم دیگران هم بشنوند
برای آن بود که همه بدانند
من عاشقِ تو هستم.
یکسال تمام
با عاشقانهترین شعرهایم
ستایشش کردم
او
به هرکدام از آنها
فقط یکبار گوش کرد
و دیگر سراغشان را نگرفت
"عمو زنجیرباف" گفتنِ یک طوطی
از شعرهایی که من برایش میسرودم و میخواندم
هیجانانگیزتر بود.