Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #281 تو را نمیتوان نوشت چرا که مثل رودخانهای طولانی در جریانی. امضا : Vana~
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #282 خدا نزدیکتر شده آنقدر که وقتی درخت را میتکانم ابرها بر زمین میریزند. امضا : Vana~
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #283 تو مثل رودخانهای ترکم کردی من اما همانطور به اطرافم ادامه دادم به خیابانها، کافهها، شعرها. امضا : Vana~
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #284 و سالها طول کشید بفهمم درختی که زرد نمیشود مُرده است. امضا : Vana~
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #285 رگهای این شعر را باید بُرید چرا که تنها خون میتواند تو را بنویسید. امضا : Vana~
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #286 «سلام! من نیستم! نبودنم دلش گرفته بود میخواست با کسی...» امضا : Vana~
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #287 مگر چمدانت چهقدر بود که تمام زندگیام را با خود بردی؟ امضا : Vana~
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #288 به دیدنم نیا، چرا که من قرنها از تو دور شدهام و تو چگونه میخواهی قرنها راه را با یک تاکسی طی کنی؟ امضا : Vana~
به دیدنم نیا، چرا که من قرنها از تو دور شدهام و تو چگونه میخواهی قرنها راه را با یک تاکسی طی کنی؟
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #289 نامت را صدا زدم تو اما نامت را دور انداخته بودی. امضا : Vana~
Vana~ پرسنل مدیریت مدیر ارشد سطح 40 ارسالیها 13,185 پسندها 33,770 امتیازها 96,874 مدالها 70 13/7/24 نویسنده موضوع مدیرکل #290 بر لبهایت دست کشیدم تو اما لبهایت را همانجا روی گردنم گذاشته بودی و رفته بودی. امضا : Vana~