- ارسالیها
- 83
- پسندها
- 332
- امتیازها
- 1,748
- مدالها
- 4
- نویسنده موضوع
- #61
برای چند لحظه احساس کردم صورتم از خجالت سرخ شد!
- ای بابا! اولاً که این کجاش خنده داره؟ ثانیاً! میدونم دست خودت نیست؛ تو مثل من معروف و محبوب نیستی، تا حالا هم طرفدار نداشتی که ازت خواستگاری کنه؛ واسه همین نمیتونی وضعیت منو درک کنی!
بلندتر خندید:
- بشین بینیم بابا؛ حالا خوبه مستقیم ابراز علاقه نکرده. بعدشم! بیچاره من زیاد به خودم نمیرسم که ملّت وابستهام نشن، وگرنه هر روز تو خیابون پشت سرم کُشته مُرده جمع میکردن!
- فعلاً که اون منم که دخترا واسش سر و دست میشکونن.
- بیا برو بابا، جنبهی تعریف شنیدن نداری تو هم!
بهش توپیدم:
- مسخره! دارم جدّی حرف میزنم...
یهو قیافهاش جدّی شد:
- دست از این چُل بازیات بردار فرزاد. اون دختر خانم خواسته مثلاً عرض ارادت کنه؛ پیاز داغشو زیاد کرده، فکر...
- ای بابا! اولاً که این کجاش خنده داره؟ ثانیاً! میدونم دست خودت نیست؛ تو مثل من معروف و محبوب نیستی، تا حالا هم طرفدار نداشتی که ازت خواستگاری کنه؛ واسه همین نمیتونی وضعیت منو درک کنی!
بلندتر خندید:
- بشین بینیم بابا؛ حالا خوبه مستقیم ابراز علاقه نکرده. بعدشم! بیچاره من زیاد به خودم نمیرسم که ملّت وابستهام نشن، وگرنه هر روز تو خیابون پشت سرم کُشته مُرده جمع میکردن!
- فعلاً که اون منم که دخترا واسش سر و دست میشکونن.
- بیا برو بابا، جنبهی تعریف شنیدن نداری تو هم!
بهش توپیدم:
- مسخره! دارم جدّی حرف میزنم...
یهو قیافهاش جدّی شد:
- دست از این چُل بازیات بردار فرزاد. اون دختر خانم خواسته مثلاً عرض ارادت کنه؛ پیاز داغشو زیاد کرده، فکر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر