- تاریخ ثبتنام
- 26/4/24
- ارسالیها
- 59
- پسندها
- 215
- امتیازها
- 1,023
- مدالها
- 3
سطح
2
- نویسنده موضوع
- #41
چند لحظه سکوت کرد و بعد با آرامش پرسید:
نیروانا: نمیخواین که همینجوری قهر بمونین؟
خودم رو به نشنیدن زدم. هنوز از دست کارن ناراحت بودم.
ادامه داد:
نیروانا: ببین فرزاد دو تا مؤمن حق ندارن بیشتر از سه روز با هم قهر باشن. خودت هم اینو خوب میدونی!
با بیمیلی گفتم:
- آره میدونم. ولی هنوز یه روز هم نشده که قهریم؛ بعدشم خوبه خودت میبینی وحشی چه بلایی سر من آورده! انتظار داری منّتکشی هم بکنم؟
نیروانا: نه منّتکشی نکن، اما سرسنگین هم نباش!
- پس چیکار کنم؟ برم بپرم بغلش ماچش کنم بگم دستت درد نکنه جلوی همه تحقیرم کردی؟ نه خیر؛ اون همیشه هر جوری دلش خواسته باهام رفتار کرده، همیشه هم من کوتاه اومدم. ولی این دفعه دیگه فرق میکنه!
نیروانا: هیچ فرقی نمیکنه. کارِت خیلی بد بود فرزاد، صداتو واسه...
نیروانا: نمیخواین که همینجوری قهر بمونین؟
خودم رو به نشنیدن زدم. هنوز از دست کارن ناراحت بودم.
ادامه داد:
نیروانا: ببین فرزاد دو تا مؤمن حق ندارن بیشتر از سه روز با هم قهر باشن. خودت هم اینو خوب میدونی!
با بیمیلی گفتم:
- آره میدونم. ولی هنوز یه روز هم نشده که قهریم؛ بعدشم خوبه خودت میبینی وحشی چه بلایی سر من آورده! انتظار داری منّتکشی هم بکنم؟
نیروانا: نه منّتکشی نکن، اما سرسنگین هم نباش!
- پس چیکار کنم؟ برم بپرم بغلش ماچش کنم بگم دستت درد نکنه جلوی همه تحقیرم کردی؟ نه خیر؛ اون همیشه هر جوری دلش خواسته باهام رفتار کرده، همیشه هم من کوتاه اومدم. ولی این دفعه دیگه فرق میکنه!
نیروانا: هیچ فرقی نمیکنه. کارِت خیلی بد بود فرزاد، صداتو واسه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.