پرونده پرونده | جسیکا لانسفورد

[ماهی قرمز؛]

پرونده درباره دختر بچه‌ای 9 ساله است که در فوریه 2005، در ساعات اولیه صبح از خانه دزدیده شد، توسط مردی که در ابتدا فقط قصد داشت سرقت کند. این مرد یک متخلف شناخته شد.
جسیکا لانسفورد چندین بار در طول روز مورد تعرض قرار می‌گرفت و بعد از اون در زیر زمین خونه رها می‌شد.​

 

[ماهی قرمز؛]

جسیکا ماری لانسفورد در 6 اکتبر 1995 متولد شد و بیشتر عمر خود رو در کارولینای شمالی با والدینش مارک و آنجلا گذراند.
او همچنین چند خواهر و برادر بزرگ تر داشت اما در زمان تولدش همه آنها نوجوان بودند.
جسیکا یک نوزاد معجزه گر در نظر گرفته می‌شد زیرا آنجلا قبل از اومدن جسیکا چند تا سقط جنین داشت. با این حال، والدین یک سال پس از تولد او طلاق گرفتند و حضانت کامل جسیکا به مارک واگذار شد.
جسیکا در بیشتر عمر خود تنها فرزندی بود که در خانواده پدرش زندگی می‌کرد. جسیکا، دختری بابایی بود و هر دو بهترین دوستای هم بودند و خیلی همدیگه رو دوست داشتند.
پدر جسیکا در ساخت و ساز کار می‌کرد و گاهی اوقات توان گرفتن پرستار بچه رو نداشت، بخاطر همین جسیکا رو به سر کار میبرد و با تراشه های...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ماهی قرمز؛]

سرانجام پدربزرگ و مادربزرگ جسیکا ( والدین مارک ) به فلوریدا نقل مکان کردند.
جسیکا اینقدر دلتنگ پدربزرگ و مادربزرگش شده بود که آنها تصمیم گرفتند به فلوریدا نقل مکان کنند تا در کنار هم باشند.
مارک فکر کرد که این ایده خوبی است که به خانه والدینش نقل مکان کند تا بتواند به آنها کمک کند.
جسیکا پدربزرگ و مادربزرگش رو خیلی دوست داشت و اغلب کار های زیادی با هم انجام می‌دادند. اون بیرون می‌بردند تا غذا بخورند، به خرید می رفتند، با هم بازی می‌کردند و حتی به کارائوکه می‌رفتند.
جسیکا با الهام از دو هنرمند مورد علاقه‌اش، پینک و شانیا تواین، در واقع می‌خواست خواننده شود. علاقه شغلی او اغلب تغییر می‌کرد زیرا او عاشق انجام کارهای زیادی از جمله بازیگری و کار در مد بود. الهام او برای...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ماهی قرمز؛]

[ ماجرا ناپدید شدن جسیکا ]

وقتی جسیکا 9 سالش بود، پدرش مارک با زنی قرار ملاقات گذاشت و از این بابت بسیار هیجان زده بود.
او از زمان طلاقش با آنجلا قرار ملاقاتی نداشت، بنابراین این قرار واقعا یه معامله بزرگ بود.
مارک با جسیکا خداحافظی کرد و اون نزد پدربزرگ و مادربزرگش گذاشت که وقتی مارک در خانه نبود، جسیکا رو می‌خوابوندن.
مارک برای قرار خود بیرون رفت و در نهایت شب رو در خانه او ماند.
صبح روز بعد وقتی برگشت، صدای زنگ ساعت جسیکا رو شنید که به صدا دراومده بود و تعجب کرده بود که چرا هنوز خاموشش نکرده.
مارک به اتاقش رفت و با تخت خالی مواجه شد. جسیکا رو هیچ جای خونه پیدا نکرد. اون موقع بود که متوجه یه چیزی شد! که بعد از رفتن فراموش کرد در رو قفل کنه.
پدربزرگ و...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ماهی قرمز؛]

پلیس سعی کرد قبل از اینکه فرض کند این یک پرونده آدم ربایی است، همه چیز رو رد کند. آنها پرسیدند آیا ممکن است فرار کرده باشه؟ شاید برای جستجوی مادرش گم شده و چهار سال است که او رو ندیده، برود.
مارک با قاطعیت گفت نه، او هرگز فرار نمی‌کند، او هرگز به دنبال مادرش نمی‌رود. اگه جسیکا می‌خواست مادرش رو ببینه، من در جریان میذاشت.
سپس از مارک پرسیدند که آیا ممکنه جسیکا وارد چت های آنلاین با افراد غریبه شده باشه زیرا آغاز دهه 2000 بود که اتاق های گفتگو آنلاین و خطرات غریبه ها به یه مشکل جدید تبدیل شده بود.
مارک گفت نه، او فقط نه سالش هست، جسیکا هیچ یک از کار های اینترنتی آنلاین رو انجام نمیده.
سپس مارک متوجه چیزی شد! جسیکا حیوانات عروسکی رو دوست داشت، همیشه تعداد زیادی از...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ماهی قرمز؛]

اون عروسک هم گم شده بود. اینجا بود که پلیس رو وادار کرد تا تأیید کند که به احتمال زیاد این یک آدم ربایی بوده.
پلیس به دنبال فهرست مجرمان خاکبرسری رفت و همه مجرمان خاکبرسری رو در اطراف منطقه خود جستجو کرد، برای جمع آوری اطلاعات، بررسی هر چیز مشکوک و دریافت حقایق، مصاحبه خانه به خانه انجام داد.
در حالی که بازرسان در حال بررسی مجرمان خاکبرسری بودند، مارک و پدربزرگ جسیکا در واقع برای بازجویی برده شدند و مظنونان احتمالی در نظر گرفته شده بودند.
برای آنها خیلی ناراحت کننده بود که سه روز تمام در آن اتاق نشسته بودند، مورد بازجویی قرار می‌گرفتند، بارها و بارها در مورد اینکه آیا آنها با ناپدید شدن او ارتباطی داشتند یا و آیا آنها به او آسیب رساندند یا نه، سوال می‌کردند.
آنها...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ماهی قرمز؛]

[ تحقیقات و دستگیری ]

پلیس شروع به تمام شدن سرنخ ها کرده بود، هیچ پاسخ محکمی نداشت، همه چیز در حال ناامیدی بود .. تا اینکه آنها به خانه یک مجرم خاکبرسری، جان کوئی 46 ساله رفتند.
جان مرد بسیار خطرناکی بود که فهرستی از محکومیت ها مانند ده ها اتهام سرقت و مجرم خاکبرسری داشت.

در زمان تحقیقات او حتی حکم بازداشت خود رو به دلیل داشتن حشیش صادر کرده بود.
وقتی پلیس به خانه او رفت، متوجه شد که او نقل مکان کرده است و به پلیس اطلاع نداده که در حال جا به جایی است، که این یک تخلف فدرال است.
مجرمان خاکبرسری باید هر زمان که از محلی نقل مکان می‌کنند به پلیس اطلاع دهند تا بتوانند آنها رو در رجیستری مجرمان جنسی بروز کنند.
پس از آن، آنها به همراه چند نفر دیگه از اعضای خانواده به...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ماهی قرمز؛]

بعد از آخر هفته‌ای که جسیکا در ابتدا ناپدید شده بود، پلیس یک بار دیگه برای بررسی جان وارد شد اما خواهرزاده او پول بلیط اتوبوس رو به او داد، اما نمی‌دونست که کجا میره.

جان اکنون مظنون بزرگی بود زیرا تنها چند روز پس از اینکه او ناپدید شده بود، فرار کرد و به همراه این واقعیت که تریلر خواهرش در حدود صد متری خانه جسیکا قرار داشت.

روز بعد جان به جسیکا گفت که می‌خواهد او رو به خانه ببرد. او گفت که نمی‌خواهد دیده شود و باید پنهان شود.
برای همین جسیکا رو داخل کیسه زباله گذاشت و یه کیسه دیگه روی سرش کشید، سپس او رو در چاله‌ای که کنده بود گذاشت و روش خاک ریخت.
جان، جسیکا رو زنده به گور کرد.

این یک جنایت هولناک بود. دختر نه ساله‌ای که توسط مادربزرگش برای شب در تخت خوابیده...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ماهی قرمز؛]

بعد از مدتی جان رو در یک پناهگاه بی خانمان ها پیدا کردند زیرا او از نام جعلی برای ورود استفاده نمی‌کرد.
او به پلیس گفت که در آنجا به دنبال کار است و در مورد ناپدید شدن جسیکا از او بازجویی کردند. جان به پلیس گفت که نمی‌دونست چه اتفاقی برای آن دختر افتاده است و حتی تا زمانی که او رو در اخبار ندیده بود، از وجود او خبر نداشت.
پلیس در آن زمان چیزی برای نگه داشتن جان نداشت و مجبور شدند که او رو آزاد کنند.

در 12 مارس، چند هفته پس از ناپدید شدن او، پلیس سرانجام حکم جستجو برای جستجوی تریلر خواهرش رو گرفت.
جان برای آدم ربایی، جنایت خاکبرسری و قتل درجه یک جسیکا محاکمه شد. با وجود اینکه اعتراف کرد، اعترافات او اجازه استفاده در دادگاه رو نداشت زیرا بدون حضور وکیل اعتراف کرد...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ماهی قرمز؛]

جان بلافاصله دستگیر شد و به جرم ربودن و قتل جسیکا لانسفورد متهم شد.

زمانی که جان پلیس رو به جایی که جسیکا زنده به گور کرده بود هدایت کرد، حدود سه هفته بعد بود. پلیس به کشف وحشتناکی دست یافت. جسیکا دلفینش رو بغل کرده بود و دستاش با سیم بلندگو بسته شده بود. با اینکه دستاش بسته شده بود، سعی کرده بود از کیسه بیرون بیاد و توانسته بود چند سوراخ ایجاد کند اما دیگه دیر شده بود و در نهایت خفه شد.

جان به دلیل جنایات خود به اعدام محکوم شد اما در زندان به دلایل طبیعی درگذشت. اما جان حتی درصد ناچیزی از این که جسیکا رنج می‌برد، رنج نبرد!
این قتل وحشیانه برخی ایالت ها رو بر این داشت تا قوانینی رو برای اعمال محدودیت برای مجرمان خاکبرسری تصویب کنند.

منبع: تلگرام ​