شب نشینی شب نشینی با نویسنده افتخاری انجمن فاطمه فاطمی | ویژه برنامه نوروزی انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Abra_.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 49
  • کاربران تگ شده هیچ

Abra_.

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
17/2/24
ارسالی‌ها
74
پسندها
1,384
امتیازها
7,848
مدال‌ها
7
سن
19
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
1000020606.jpg
نگاه او با همه متفاوت بود. نه شبیه علی‌رضا بود و نه شبیه بردیا. تنها متاهل فروشگاه بود. متاهلی که نگاهش از مجردها بیشتر به این طرف و آن طرف می‌پرید. مشتری‌های خانم را با توجه به اندام و چهره‌شان تحویل می‌گرفت و با مشتری‌های مرد با اخم صحبت می‌کرد یا آن‌ها را به بقیه واگذار می‌کرد.
در این دو هفته که از آمدنش می‌گذشت، بردیا و علیرضا را کمتر می‌دیدم. من بودم و ریحانه و اویی که بیست و چهار ساعته در پاساژ حضور داشت.
ریحانه خمیازه‌کشان سر روی کانتر گذاشته بود و زیر لب از کمبود مشتری ناشی از بالاتر رفتن قیمت دلار غر غر می‌کرد.
-‌ راستی...فکر کنم بردیا و سایه دوباره برگشتن بهم. بعد اون روز که بردیا رفت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Abra_.

Abra_.

مدیر آزمایشی کتاب
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی کتاب
تاریخ ثبت‌نام
17/2/24
ارسالی‌ها
74
پسندها
1,384
امتیازها
7,848
مدال‌ها
7
سن
19
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #2
سلام، سلام. سال نو رو تبریک می‌گم. امیدوارم سال خوبی برای تک‌تک‌مون باشه.

۱_ روزهایی که کتاب یا کارتان چاپ شد، جشن امضا داشتید. چه لحظات بامزه یا عجیب و غریبی در جشن امضای کتابتان اتفاق افتاد؟
- من هنوز این روزِ زیبا رو نداشتم.

۲_ وقتی خانواده و دوستانتان فهمیدند که کارتان چاپ شده یا موفق شدید، واکنششان چه بود؟
- روزی که به من خبر دادن در تنگنای شب( شاخسار بید) تاییدیه چاپ گرفته، تو وضعیت خوبی نبودم. نه خودم و نه خانواده‌م. خواهرم تازه عمل کرده بود. شاید اگه این خبر رو سه سال پیش، سر تیرمستی می‌شنیدم واکنش بهتری داشتم. درست تو همون روزهایی بود که من اصلاً به نویسندگی فکر نمی‌کردم و کاملاً رهاش کرده بودم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Abra_.

موضوعات مشابه

عقب
بالا