گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان کافه نوشیدنی‌های فراموش شده | لاوا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Lava.Winchester
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 18
  • بازدیدها 601
  • کاربران تگ شده هیچ

Loona

مدیر تالار سینما + ویراستار انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار سینما
تاریخ ثبت‌نام
8/6/24
ارسالی‌ها
381
پسندها
951
امتیازها
5,563
مدال‌ها
13
سن
17
سطح
10
 
  • مدیر
  • #11
درکل منم حال و هوای رمان رو دوست داشتم. رابطه‌ی ماریا و جیمز رابطه‌ی خواهر و برادرانه‌ایه که نگاه کردن بهش واقعا سرگرم‌کننده‌اس:383:
همونطور که بقیه بچه‌ها بالاتر گفتن بد نیست که یکم روی فضاسازیِ کافه بیشتر مانور بدی، ما به عنوان مخاطبین متوجه شدیم اونجا یه جای کلیدی داخل رمانه؛ اما نمیدونیم دلیلش چیه. هنوز همه‌ی پارت‌هایی که گذاشتی رو نخوندم ولی میدونم گم شدن ماریا به کافهه ربط داره:973:
به عنوان یه رمان دیالوگ محور دیالوگ‌های خوب و طبیعی داره و برعکس بعضی دیالوگ‌هایی که توی بعضی فیلما میشنویم قابل‌تصوره که یکی توی دنیای واقعی همچین حرفی بزنه:dance1:
خلاصه که تا اینجا از نوشته‌هات لذت بردم اما فکر نکن میتونی به همین کلمات بسنده کنی، یادت نره که همیشه‌ی خدا جای بهتر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Loona

Lava.Winchester

کاربر فعال سینما
ویراستار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
29/7/25
ارسالی‌ها
141
پسندها
480
امتیازها
2,703
مدال‌ها
6
سن
17
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
سلام عزیزم:heart-suit::heart-suit:
خیلی خیلی ممنونم خوشحالم که خوشت اومده
درکل منم حال و هوای رمان رو دوست داشتم. رابطه‌ی ماریا و جیمز رابطه‌ی خواهر و برادرانه‌ایه که نگاه کردن بهش واقعا سرگرم‌کننده‌اس:383:
همونطور که بقیه بچه‌ها بالاتر گفتن بد نیست که یکم روی فضاسازیِ کافه بیشتر مانور بدی، ما به عنوان مخاطبین متوجه شدیم اونجا یه جای کلیدی داخل رمانه؛ اما نمیدونیم دلیلش چیه. هنوز همه‌ی پارت‌هایی که گذاشتی رو نخوندم ولی میدونم گم شدن ماریا به کافهه ربط داره:973:
به عنوان یه رمان دیالوگ محور دیالوگ‌های خوب و طبیعی داره و برعکس بعضی دیالوگ‌هایی که توی بعضی فیلما میشنویم قابل‌تصوره که یکی توی دنیای واقعی همچین حرفی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Lava.Winchester

کاربر فعال سینما
ویراستار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
29/7/25
ارسالی‌ها
141
پسندها
480
امتیازها
2,703
مدال‌ها
6
سن
17
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
اتفاقا من به عنوان خواننده با این‌جور شروع‌ها راحت‌ترم، چون خیلی سریع وارد سیر داستان میشیم. مطمئنا مقدمه‌چینی و فضاسازی اولیه میتونه خیلی تاثیر خوبی توی شروع بزاره ولی خب من همیشه از اون مخاطب‌های بی‌حوصله‌ای بودم که اگه میدیدم نویسنده داره زیادی کشش میده خسته میشدم و کتاب رو مینداختم کنار:610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678::190:
خیلی خوشحالم به دلت نشسته:sparkling-heart::sparkling-heart:
 

Lava.Winchester

کاربر فعال سینما
ویراستار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
29/7/25
ارسالی‌ها
141
پسندها
480
امتیازها
2,703
مدال‌ها
6
سن
17
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
سلام عزیزم وقت بخیر
خب باید بگم داستان جذابه ولی چون هنوز خیلی جلو نرفته، نمی‌شه ایده اصلی رو تشخیص داد.
شما از نثر عامیانه هم برای دیالوگ و هم مونولوگ استفاده کردید، که خب بعضی مواقع باعث میشه باهام ترکیب بشن و نفهمیم دیالوگن یا مونولوگ!
بعضی مواقع هم یادتون رفته بود از (-) قبل از نوشتن دیالوگ استفاده کنید.
بین کل شخصیت ها، تا الان فقط جیمز به لحاظ شخصیتی خوب توصیف شده. یک دنده و لجبازه، گاهی هم زود رنج و نازنازیه؛ از کاه کوه می‌سازه و... .
سعی کنید همه‌ی شخصیت ها رو از لحاظ شخصیتی و درونی، ایضا از لحاظ چهره و ممیک صورت هم توصیف کنید.
گاهی هم غلط املایی در پارتها دیده می‌شد، که متاسفانه چند موردی که به ذهن سپرده بودم تا بگم اصلاح کنید...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

برهون

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
30/9/25
ارسالی‌ها
29
پسندها
144
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • #15
اتفاقا من به عنوان خواننده با این‌جور شروع‌ها راحت‌ترم، چون خیلی سریع وارد سیر داستان میشیم. مطمئنا مقدمه‌چینی و فضاسازی اولیه میتونه خیلی تاثیر خوبی توی شروع بزاره ولی خب من همیشه از اون مخاطب‌های بی‌حوصله‌ای بودم که اگه میدیدم نویسنده داره زیادی کشش میده خسته میشدم و کتاب رو مینداختم کنار:610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678::190:
درک می‌کنم، این فقط یک توصیه بود.
فکر می‌کنم به خاطر همین هم هست که نویسنده‌ها جدیدا سعی می کنن اول رمان با یک صحنه پر هیجان شروع بشه و یا اینکه تعلیق رو زودتر در رمان نشون میدن تا خواننده بیشتر جذب بشه.:grinning-face-with-sweat::grinning-squinting-face:
البته خودم هم معمولا شروع پر هیجان یک رمان رو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Z.A.D.I

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
30/10/22
ارسالی‌ها
526
پسندها
2,707
امتیازها
14,573
مدال‌ها
11
سن
5
سطح
12
 
  • #16
سلام عزیزم. رمان زیبات رو خوندم. موضوع جالبی داره و متفاوته.
قبل از خوندن رمان اسم رمان حس یه رمان عاشقانه رو به آدم میده. رمان های عاشقانه زیادی با عنوان کافه ... وجود داره ولی وقتی خلاصه خونده میشه می بینی با یه رمان فانتزی یا ماورایی طرفی.
متن محاوره ایه و این نکته رعایت شده. پرشی دیده نمیشه.
سیر داستان کمی عقب و جلو میره. اگه کسی خلاصه رو خونده باشه خط سیر داستان رو اتفاق های عجیب می دونه و منتظره ببینه چه اتفاقی قراره رخ بده که سیر اتفاقات با معرفی کافه آغاز میشه اما اگه کسی خلاصه رو نخونده باشه کمی دچار سر در گمی میشه. شروع داستان که در مورد جا به جایی خانواده اس کمی داستان رو منحرف کرده. این مسئله رو میشه در طی رمان پخش کرد. بهتره رمان از جایی نزدیک به اتفاق اصلی داستان شروع...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Z.A.D.I

Lava.Winchester

کاربر فعال سینما
ویراستار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
29/7/25
ارسالی‌ها
141
پسندها
480
امتیازها
2,703
مدال‌ها
6
سن
17
سطح
6
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
سلام عزیزم:heart-suit:
خیلی ممنون از توجهت و پیشنهادات:sparkling-heart::heart-suit::grinning-face-with-smiling-eyes:
سلام عزیزم. رمان زیبات رو خوندم. موضوع جالبی داره و متفاوته.
قبل از خوندن رمان اسم رمان حس یه رمان عاشقانه رو به آدم میده. رمان های عاشقانه زیادی با عنوان کافه ... وجود داره ولی وقتی خلاصه خونده میشه می بینی با یه رمان فانتزی یا ماورایی طرفی.
متن محاوره ایه و این نکته رعایت شده. پرشی دیده نمیشه.
سیر داستان کمی عقب و جلو میره. اگه کسی خلاصه رو خونده باشه خط سیر داستان رو اتفاق های عجیب می دونه و منتظره ببینه چه اتفاقی قراره رخ بده که سیر اتفاقات با معرفی کافه آغاز میشه اما اگه کسی خلاصه رو نخونده باشه کمی دچار سر در گمی میشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

fatemehm.asl

گوینده آزمایشی + میکسر آزمایشی
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
25/1/22
ارسالی‌ها
285
پسندها
1,778
امتیازها
10,013
مدال‌ها
10
سطح
9
 
  • #18
درود به نویسنده عزیزم:leaf-fluttering-in-wind:
من رمان شما رو خوندم و حالا قصد دارم نظرم رو راجبش بگم.
از عنوان شروع می‌کنم، بار اولی که عنوان رمانتون به چشمم خورد با خودم گفتم یک عاشقانه فراموش شدست! بعدها که موضوع رو دیدم متوجه شدم خیر، این رمان بسیار متفاوت‌تره، و این تفاوت برام جالب بود. جالب‌تر ریتم و جذابیتِ« کافه نوشیدنی‌های فراموش شده» هست، در یک جمله بگم من دوستش داشتم مخصوصا که این کافه در داستان وجود داره، و ستون اصلی رو تشکیل میده.
از عنوانِ جالب گذشته، شروع خوبی داشتین.
دیالوگی گفته شد که همون ابتدا یک لبخند از خنده روی لب من نشوند و منو مشتاق به ادامه دادن کرد.
دیالوگ‌های ابتدایی رو بیشتر از دیالوگ‌های بعدی دوست داشتم؛ گویی برای من زنده‌تر بودن.
ماجراتون کشش داره، اگر قوی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] Ghasedak.

Ghasedak.

سرپرست تالار کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
13/2/21
ارسالی‌ها
1,093
پسندها
3,360
امتیازها
19,173
مدال‌ها
15
سطح
13
 
  • مدیر
  • #19
سلام عزیزم
راستش من چون عاشق رمان فانتزی‌ام، خوندن رمانت برام خیلی لذت‌بخش بود. اسم رمانت هم واقعا قشنگ و جذابه، شروعش با اون دعوای خواهر و برادری هم خیلی باحال بود.

اما یه چیز کوچیک برام سوال شد: چرا فلش‌بک زدی؟ چون تو اون خاطره چیز عجیب یا مهمی نمی‌افته که بخواد داستانو سنگین کنه.به نظرم می‌تونستی همون اتفاقات رو از زبان ماریا تو زمان حال بگی، مثلا: «سال گذشته بعد مرگ پدرم به این خونه نقل مکان کردیم…»

الان ریتم داستان یه کم سریع شده و بعضی جاها شخصیت‌ها هنوز برای ما خوب شناخته نشده‌اند. مثلا وقتی ماریا می‌خواد بره بیرون و هوا تاریکه، مامانش مخالفت می‌کنه ولی خیلی زود راضی می‌شه. بعدش هم میگه: «چه عجب یه بار حرف منو گوش کردی!» در حالی که تا اونجای داستان ماریا لجباز نبوده. اینجور...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

عقب
بالا