یه دوس پسرم نداریم....

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

7/9/18

#11

ارتینا گفت
ببخشید میشه اگه زحمت براتون نمیشه به موضوع پیشنهادی برای شما یک نگاه بندازید

:hee_hee::hee_hee:

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

ارتینا

نو ورود

نو ورود

7/9/18

#12

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

7/9/18

#13

ارتینا گفت

:p:p

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

ارتینا

نو ورود

نو ورود

7/9/18

#14

دستتون طلا:D

ارتینا

نو ورود

نو ورود

7/9/18

#15

ببخشید من دیگه خوابم گرفت شب بخیر

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

7/9/18

#16

ارتینا گفت
ببخشید من دیگه خوابم گرفت شب بخیر

شب بخیر:nail_biting:

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!

ارتینا

نو ورود

نو ورود

7/9/18

#17

شرمنده

ارتینا

نو ورود

نو ورود

7/9/18

#18

شبت پرتقالی

KãrMãW

مدیر بازنشسته

مدیر بازنشسته

7/9/18

#19

حرصش بدیم بخندیم

امضا : KãrMãW

mahdieh83

کاربر نیمه فعال

کاربر نیمه فعال

7/9/18

#20

درسا گفت
حرصش بدیم بخندیم

خخ

امضا : mahdieh83

چنان خون می چکد از رنگ و روی دامنت، بانو!
که گل شرمش می آید از گل پیراهنت، بانو!
بگو بر چهره ات خون کدامین لاله پاشیده؟
چه پاییزی گذر کرده ز باغ دامنت بانو؟
نگو خون گریه های ظهر عاشوراست . . . میدانم
که ردِّ تازیانه مانده بر روی تنت، بانو!
خجالت می کشد این ریسمان، از هر چه انسان است
که گردیده ست گردنبند دور گردنت، بانو!
همه گوش اند سر ها، بر فرازِ نیزه ها امشب
مگر لب تر کنند از جوی قرآن خواندنت بانو!
. . . شب سردی ست . . . در دل های ما شام غریبان است
زمین را گرم کن با چشم های روشنت، بانو!