به صحرا شدم، عشق باريده بود و زمين تر شده بود…
چنانكه پاي به برف فرو شود به عشق فرو شدم…
از نماز جز ايستادگي تن نديدم و از روزه جز گرسنگي شكم…
آنچه مراست از فضل اوست نه از فعل من!
بايزيد بسطامي…
همچون نسيمي روحم رو نوازش و براي جسم خسته از افتاب گرم روزگارم تكيه گاه و پناهي بود اين متن…