بوی تندِ فقرش
میخورَد توی دماغم ...
چقدر خسته است و به رو نمیآورد،
شش سالۀ فـال فروشی که
در فالِ نحسِ خود طلسم گشته است ...
آنقدر
چَشم میدَراند تا
در تیررَسِ عُشاقی قرار گیرد
که عشق
از یک فرسخیِ نگاهشان پیداست
انگار
پشتِ تمامِ عشقهای دنیا
گرمِ فال اوست...
شش سالهای که
حافظ را نخوانده
اما عینِ کفِ دست میشناسد ...
.
.
.
خیرهاش میشوم
و در خودم لال که
حق دارد کودک خطاب شود
که زود است هنوز تا
تیترِ چهار راهها شود
فال فروشی که نانآوریِ زودرس،
شش سالگیاش را بیجلوه کرده است ...
#کرگدن_پیر