متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کودکان کار کودکان کار | کوه سنگین نداشتن

  • نویسنده موضوع R_MāN'8
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 30
  • بازدیدها 3,018
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ماهان حسینی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
619
امتیازها
13,453
  • #11
35486445_649631905379176_3424397680166567936_n.jpg

از روزهای کودکی
چیزهای زیادی یادم نمانده
لباس‌هایم
به قد کشیدن برادرم بستگی داشت
پیراهن‌های گشادی که
آستینش بوی گریه می‌داد ...

پینوشت: مگه میشه این عکس رو دید و نمرد؟!

#کرگدن_پیر
 
امضا : ماهان حسینی

ماهان حسینی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
619
امتیازها
13,453
  • #12
برف می بارد
آدم برفی ها هیاهو می کنند!
شاعران شعر می نویسند!
و در خیابان سرد
همدرد یکدیگر شده اند
گنجشک ها و کودکان کار!

#کرگدن_پیر
 
امضا : ماهان حسینی

ماهان حسینی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
619
امتیازها
13,453
  • #13
یک درخت می تواند بستنی باشد باطعم طالبی
ماه یک تخم مرغ آپز
افتاب سیب زمینی پوست کنده
سنگ فرش ها شیرینی،
با طرح های مختلف و خوشمزه
ابرها می توانند یک بشقاب برنج باشند
آدم ها همین طور
تنها به شرطی که کاملا بی پول باشی
و گرسنه در خیابان قدم بزنی!

#کرگدن_پیر
 
امضا : ماهان حسینی

ماهان حسینی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
619
امتیازها
13,453
  • #14
غمِ نان داشتيم،
به شهر آمديم،
نان خشك بارمان كردند،
....
پدرم غمْ باد گرفت،
مادرم غمْ مرگ،
غمِ نان داشتيم ،
به شهر آمديم،
نانمان بريد
غم، نه

#کرگدن_پیر
 
امضا : ماهان حسینی

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • #15

55024

در چشمہایشانـ خیره شوے
راز تلخے را مے بینے
مدتہاستـ
بار غمـ را بستہ اند..
حسرتـ بازیہاے ڪودڪے
در دلہاے ڪوچڪ شانـ
داغ مانده استـ ..
رویاهاے شیرینـ
در جور روزگار
خامـوش وخالے مانده اند..
بستـ نشینـ پیاده روها هستند
یا
سرچہارراهہا دخیل بستہ اند..
واژه اوقاتـ فراغتـ
شوخے تلخے بیشـ نیستـ
شبہا خستہ بخوابـ میروند
وقتـ نمے ڪنند
رویا ببینند..
شادیہاے ڪودڪے را
به گریہ هاے فردایشانـ
میفروشند..
همیشہ
با پاهاے ڪوچڪ شانـ
بدنبال آینده میدوند..
ڪودڪانـ ڪار را میگویمـ ...
آنانـ کہ
شاید توجہ ساده ما
روزے فردایشانـ باشد...

 
امضا : NEGIN_R

ماهان حسینی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
619
امتیازها
13,453
  • #16
تنها دلیلی که با خدا دوست نیست
به گذشته های دور برمیگردد
اینکه
خانواده شش نفره ما
در اتاق کوچکی زندگی می کرد
و خدا که تنها بود
خانه اش از خانه ی ما بزرگتر بود ...

#کرگدن_پیر
 
امضا : ماهان حسینی

ماهان حسینی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
619
امتیازها
13,453
  • #17
56169

نکبت در زمین
نکبت در زمان
نکبت در هوا
نکبت در صدا
نکبت در سکوت
.
.
.
در این گستره‌ی کارتن‌خوابی‌ها
و کودکان خیابانی،
نفت هم بوی نکبت می‌دهد.
.
.
.
دیگر نمی‌توانم بنویسم ...
دود دارد نفس شعرم را می‌برد.

#کرگدن_پیر
 
امضا : ماهان حسینی

ماهان حسینی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
619
امتیازها
13,453
  • #18
57272

شاید هنوز راه درازی در پیش داریم
تا بفهمیم که گناه برهنگان را
به پایی خودشان می نویسند
اما گناه پاهای برهنه را،
به پایِ ما ...

#کرگدن_پیر
 
امضا : ماهان حسینی

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • #19

60329







دنیا میدان مسابقه نامردی ها است
و حقارت بشریت
دستان سرد [کودکان کار] در برف روزگار
می لرزند به انتظار سکه ای
چشمان ماتم زده مادران به گور فرزند
ودنیا
عجب حقارتی را به دوش میکشد

 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • #20
60330





دلم می خواست
هر چه فقر توی دنیاست
می کشاندم به پای چوبه دار...!
دستور قتل عام غمها را
مــی دادم بـه آدمـها!
دلم می خواست
به دختران سر چهارراها،اسب سفیدی می دادم
تا دیگر منتظر شاهزاده نمانند
دلم می خواست
به خواب کودکان کار
بادبادک و فرفره و باد،هدیه می کردم!
دلم می خواست
به سربازان،دستور آتش بس می دادم،
و جنگ را به مغز بی انصافان و ظالمان می فرستادم
تا هر چه می خواهد،آتش به بپا کند

 
امضا : NEGIN_R
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

عقب
بالا