در اين امواج مشكي درياي سياه
غرق ساحلي خواهم شد كه موج ندارد
اين نواحي
خالي از بودنت بود كه پر شد از دستانت
كودكي در گوشه اتاق براي صحبت كردن تقلا ميكرد
و تو راه رفتنش را اموختي
كه در دستان تو شير مادري خورد
راه صد ساله را شبانه با هم طي خواهيم كرد
براي به پرواز درامدن بالاي كوه هاي فراتر از قاف
اين دره هاي تنگ از بالا زيباتر خواهند بود-